ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

درباره بنیاد میر

ارائه خدمات مشاوره

بنیاد دکتر مازیار میر، همراه حرفه‌ای شما در مسیر مشاوره انتخاباتی، آموزش تخصصی املاک و برندسازی شخصی.

نقدی بر پدیده مانی تراپی نوشته دکتر مازیارمیر

خانه » مقالات » نقدی بر پدیده مانی تراپی نوشته دکتر مازیارمیر

نقدی بر پدیده مانی تراپی نوشته دکتر مازیارمیر

 چگونه با آرزوهایتان کلاهتان را برمی دارند.
سلام به شما دوستانِ عزیزی که احتمالاً پس از دیدن چند رییل انگیزشی در اینستاگرام، در حال contemplه این هستید که چک آخرتان را برای یک دوره
«معجزه‌آسای ثروت» روانه کنید! بنده، دکتر مازیار میر، که سال‌هاست روی کاناپه مطبم دراز کشیده‌ام و به تضادهای بشری فکر می‌کنم، امروز می‌خواهم
با شما از پدیده ای به نام «مانی تراپی» یا «درمانگری مالی» صحبت کنم؛ پدیده‌ای که به نظر بنده، ترکیبی است از «روانشناسی زرد»، «قانون جذبِ پول
از جیب شما» و «امیدواریِ ویریوسی»!
مانی تراپی چیست؟
مانی تراپی یا همان «پول‌درمانی» (Money Therapy) و «روانشناسی مالی» (Financial Psychology)، به معنای ارتباط دادن سلامت روان و رفتار انسان با مسائل مالی در این باورهای باورهای زیربنایی، ترس‌ها، و عادت‌های افراد نسبت به پول در کنار استراتژی‌های سرمایه‌گذاری بررسی می‌شوند تا با ایجاد عادت‌های مالی سالم و مدیریت بهتر پول، به آرامش و رفاه بیشتر دست یافتن این رخ کار است که خوب است اما در ایران و افرادی که وارد این عرصه شده اند چه می کنند؟ مسئله این است.
فصل اول
بازی با کلمات قلمبه‌سلمبه یا «بیایید ذهنتان را خراب کنیم!»
این دوستان مانی‌تراپیست عزیز، عاشق بازی با واژه‌های پیچیده هستند. انگار یک دیکشنری روانشناسی را قورت داده‌اند و حالا حالاها باید معده خود را با
گفتن جمله‌هایی مثل «مثبت باش و مثبت بیندیش » خنک کنند!
 نقد شماره یک بنده:
عزیزان، اینکه شما در یک کارگاه سه ساعته، «زخم‌های کودکی» آقای X که مثلاً پدرش به او پول تو‌جیبی کم می‌داده را «مداوا» می‌کنید و توقع دارید فردا
صبح که بیدار می‌شود یک کارخانه آهنگری به اسم خودش ثبت کرده، دقیقاً مثل این است که بخواهید با یک چسب زخمِ فانتزی، پای قطع‌شده کسی را
بدوزید! اینجاست که من از جایم بلند می‌شوم و فریاد می‌زنم: «واى بر این تفکر!»
فصل دوم
شعارسازی به جای حل مسئله یا «تقصیر خودته، عزیزم!»
شعار محبوب این جنبش این است: «تنها مانع ثروتمند شدن تو، خودتی!» این یک فرمول جادویی است که همه مشکلات سیستمیک جهان را حل
می‌کند!
· نقد شماره دو بنده: یعنی عزیز دلبندم، تو که در یک منطقه محروم به دنیا آمده‌ای، دانشگاه نرفته‌ای، تورم 50 درصدی داری خرجت را می‌دهی و هزاران
مشکل دیگر، فقط چون «باور نداری» پولدار نمی‌شوی؟! پس یعنی اگر یک گاومیش در بیابان هم «باور» داشته باشد، یک مرسدوس می‌شود؟! این
حرف‌ها نه تنها علمی نیست، بلکه یک نوع «مقصرشماری سیستماتیک» است. سیستم که ایرادی ندارد، ایراد از «ذهن فقیر» توست! چه توجیه جالبی
برای فرار از مسئولیت‌های اجتماعی!
فصل سوم
علمِ بی‌علم یا «من می‌گویم که کائنات می‌گوید!»
ادعاهای این حوزه معمولاً بر پایه «داستان‌های موفقیت» است. یعنی یک نفر (که معمولاً خودِ مدرس است) می‌گوید من این‌طوری شدم، پس تو هم
می‌شوی!
· نقد شماره سه بنده:
دوستان من، این به جای «علم»، «حکایت‌گویی» است. اگر قرار بود داستان‌گویی مبنای علم باشد، من الان باید برایتان از هیولای
لخ‌نس تعریف می‌کردم که چطور دانشجویان را می‌خورد! این داستان‌ها مانند فیلم‌های هندی است: پر از کف و هیاهو، ولی وقتی به آخرش می‌رسی،
می‌بینی همه چیز روی یک شانس محض یا یک دروغ بزرگ بنا شده است!
فصل چهارم
کسب درآمد از ناامیدی یا «پولت را بده تا به تو یاد بدهم پول دربیاری!»
این بزرگترین پارادوکس و البته ژستی هوشمندانه (و شرورانه) است.
· نقد شماره چهار بنده:
یعنی من، به عنوان یک مانی‌تراپیست، از ناامیدی تو پول درمی‌آورم تا به تو یاد بدهم پول دربیاری! این مانند آن است که یک آشپز
به تو بگوید: «من به تو غذا می‌دهم تا سیر بشوی و بعد به من پول بدهی!» اما یک مشکل کوچک وجود دارد: غذای او خیالی است و تو فقط بوی آن را
استشمام می‌کنی و پولت را از دست می‌دهی! این یک «دوره بازگشت سرمایه» است، اما برای مدرس، نه برای شما!
فصل پنجم
ایجاد احساس گناه و خودزنی یا «چرا باور نمی‌کنی؟! پس تو مقصری!»
وقتی این همه پول دادید و دوره را گذراندید ولی پولدار نشدید، چه اتفاقی می‌افتد؟ پاسخ مانی‌تراپیست آماده است: «تو خوب باور نکردی! effortت کافی
نبود!»
· نقد شماره پنج بنده: اینجا است که قضیه از یک کلاهبرداری ساده، به یک فاجعه روانی تبدیل می‌شود. فرد نه تنها پولش را از دست داده، بلکه حالا با
یک عذاب وجدان جدید هم دست‌وپنجه نرم می‌کند: «من به اندازه کافی خوب نبودم!». این یعنی تحمیل یک بار روانی وحشتناک به جای ارائه یک راه‌حل
عملی.
سخن پایانی :
به جای اینها چه کارهایی باید انجام دهیم ؟
عزیزان من، به جای پرداخت پول برای شنیدن شعارهای توخالی، این کارها را بکنید:
1. دانش مالی واقعی کسب کنید: بروید سراغ کتاب‌های معتبر مالی، بودجه‌بندی و سرمایه‌گذاری. این‌ها چراغ‌های واقعی راه هستند.
2. مشاور حرفه‌ای ببینید: اگر مشکل روانی دارید، به یک روانشناس مجاز مراجعه کنید. اگر مشکل مالی دارید، از یک مشاور مالی مستقل کمک بگیرید.
3. مهارت بیاموزید: پول درآوردن نیاز به یک مهارت قابل فروش دارد. بروید یک Skill یاد بگیرید که بازار نیاز دارد.
4. واقع‌بین باشید: بدانید که پولدار شدن یک شبه یک افسانه است. موفقیت مالی نیاز به زمان، perseverance و کمی هم شانس دارد.
به قول قدیمی‌ها: «به دنبال نباش، بکن!» این دوستان مانی‌تراپیست می‌خواهند شما همیشه «به دنبال» باشید، چون در این صورت، آن‌ها همیشه
«پولدار» خواهند بود!
پایانِ نقدِ دوستانه و немного تلخِ من. با احترام، دکتر مازیار میر
(کسی که برای این مقالات ریالی دریافت نکرد، فقط دلش برای عزیزان و هموطنانش سوخت!)
دکتر مازیار میر

نوشته های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید