• تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 7 مارس 2024 - 8:08
  • کد خبر : 4188
  • چاپ خبر
تحلیل زبان بدن آئینه سیاه

تحلیل زبان بدن آئینه سیاه

تحلیل زبان بدن آئینه سیاه تحلیل زبان بدن آئینه سیاه این فیلم، در بیستم نوامبر ۲۰۱۲ این سریال جایزه بهترین سریال کوتاه تلویزیونی در جشنواره بین‌المللی امیز را  به سادگی از آن خود کرد اقای چارلی بروکر کارگردان این سریال حیرت انگیز و تاثیرگذار در مورد عنوان این سریال به روزنامه معروف  گاردین گفت: به راستی  اگر تکنولوژی مثل یک

تحلیل زبان بدن آئینه سیاه

تحلیل زبان بدن آئینه سیاه

این فیلم، در بیستم نوامبر ۲۰۱۲ این سریال جایزه بهترین سریال کوتاه تلویزیونی در جشنواره بین‌المللی امیز را  به سادگی از آن خود کرد اقای چارلی بروکر کارگردان این سریال حیرت انگیز و تاثیرگذار در مورد عنوان این سریال به روزنامه معروف  گاردین گفت:

به راستی  اگر تکنولوژی مثل یک مخدر است و انسان را نئشه می کند پس، دقیقاً اثرات جانبی این ماده مخدر را می دانی؟ و چیست؟

این فضا ی خالی بین لذت و ناآرامی جایی است که آینه سیاه، سریال درامای جدید ما، دقیقا محلی است که  روی آن در حال کار هستیم ( سریال آینه سیاه ) عنوان همان هست که شما روی هر دیوار، هر میز، کف هر دست، صفحه نمایش سرد و براق تلویزیون، مونیتور، و گوشیهای هوشمند می بینید یا شاید هم دیده باشید.

نظر شما چیست؟ آیا شما قسمت‌های قبلی‌ این سریال بسیار عجیب را دیده‌اید؟ اگر پاسخ شما منفی‌ است، پیشنهاد می‌کنیم سریعا دو فصل اول این سریال تحسین شده را تماشا کنید. اما تحلیل زبان بدن آئینه سیاه…

سیر پیشرفت های تکنولوژیک قرار است انسان را به کجا رهنمون کنند؟ سازندگان سریال «آینه سیاه» پاسخ تلخ و تراژیکی به این سوال می دهند. سریال «آینه سیاه» داستان های مجزا و متفاوتی را روایت می کند که نسخ تسبیح آنها نقد تکنولوژی و آفت های آن است. شبکه های اجتماعی، برنامه های تلویزیونی، موبایل هایی که هر روز پیشرفته تر می شوند و حریم خصوصی که دیگر مفهومی ندارد جانمایه سریال «آینه سیاه» است. این سریال بهترین سریال برای آموزش تکنیکها و شناسایی زبان بدن است .حالتهای چشمها و نگاه ها و همچنین حالت بیان افراد دستها از مدلهای بینهایت زیبایی است که افراد می توانند به آن پی ببرند.

این سریال زاویه دید کاملا و به نوعی انتقادی و در عین حال اجتماعی داشته و دقیقا این پیام را به مخاطب خود منتقل می کند  که اغلب ابزارهای ارتباطی نوین پشت ظاهر فریبند شان، اهداف دیگری را هم دنبال می کنند(هیچ چیز آنگونه که به نظر می رسد نیست) اهدافی که قرار است تامین کننده منافع کمپانی ها و شرکت های بزرگ باشد. در این میان سهم مردم توهمی است که می تواند ابعاد بینهایت دردناک و خطرناکی را با خود بهمراه داشته باشد.

در جهانی که همه چیز به اشتراک گذاشته می شود و اصالت مفهوم بیگانه ای است و هیچ هدف و آرمانی نمایی جز میل بیمارگونه که بیشتر شبیه یک خودشیفتگی مزمن و سرگرم شدن وجود ندارد. آری پشت هر بازی پر هیجانی هم سر مردم را گرم کرده کلی منافع اقتصادی خوابیده که با نقشه هایی پیچیده جیب سرمایه دارها را پر می کند و جیب مردم را خالی …

چارلی بروکر ژورنالیست چپگرایی که روزگاری با نوشته های تأثیرگذارش در گاردین جنجال می آفرید به عنوان آدم اصلی و محوری سریال «آینه سیاه» معتقد به تاثیر مخرب تکنولوژی بر زندگی انسان معاصر است. از دید بروکر در جهانی که همه چیز آنلاین و دیجیتال شده انسان ها به معتادانی تبدیل شده اند که بدون اینترنت نمی توانند دوام بیاورند. این اعتیاد طبیعی است که سوداگرانی هم داشته باشد و از دید او، سرمایه داری مدرن، مافیای پشت پرده این میل مبهم هجوم به دستاوردهای تکنولوژیک است.

آینه سیاه سریالی بسیار خوش نقشه است که  فاقد داستان های به هم پیوسته است و بن مایه سیاسی ـ اجتماعی و جهت گیری مشخص و آشکاری را هم دنبال می کند. سریالی که توسط شبکه چهار تلویزیون انگلستان تولید شده می شود گفت هیچ مجموعه ای در سال های اخیر به اندازه «آینه سیاه» موضع ضد سرمایه داری ندارد و نسبت به زندگی در دهکده جهانی هشدار نمی دهد.شاید برای فهم بهتر این مطالب و سیر آنها لطفا رجوع شود به کتاب زبان بدن ایرانی نوشته مرد زبان بدن ایران .

سریال کوتاه «آینه سیاه» فکر می کنم ایده آل ترین پیشنهادی است که می شود برای این آخر هفته به آن اندیشید. برای ما ایرانی ها که دیدن سریال های خارجی را به روش خاص خودمان تجربه می کنیم تجربه کاملا متفاوتی است
سال ۲۰۱۱ سه قسمت از این سریال پخش شد و همه را غافل  گیر کرد. دو سال بعد از ۲۰۱۳ دوباره غافل گیر تر و روزهای پایانی ۲۰۱۴ قسمت هفتم پخش شد و غافل گیری را به حد اعلای خود رساند. قدرت خالق آن یعنی چارلی بروکر (Brooker Charlie)  که یکی از ستون نویس های مشهور روزنامه گاردین است، در نوشتن فیلمنامه این سریال ستودنی است. (قسمت سوم را البته جس آرمسترانگ نوشته است.) با تصویر کردن دنیای مملو از فساد و تباهی که همه چیز آن توسط شبکه عظیم فناوری اطلاعات اداره می شود.
ایده ای قدیمی هست که روزگاری هوش مصنوعی یا ابرکامپیوترها بر بشر حکمرانی خواهند کرد و بسیار فیلم ها و داستان ها از این ایده الهام گرفته اند. آینه سیاه اما ایده کاملا متفاوتی را پیش روی بازیگر میگستراند.

آری آدمی هم چنان حکمران است و فناوری هم چنان ابزار دست او برای زندگی بهتر و لذت بیشتر است. اگر امروز شبکه های اجتماعی، اینترنت و اسمارت فون ها ثانیه به ثانیه در زندگی ما حضور دارند و موجبات تفریحات ما را فراهم می آورند و اگر این روند ادامه پیدا کند و این ابزارها قدرتمندتر شوند و همه جوانب زندگی ما را دربر  گیرند، چگونه دنیایی خواهدشد؟ برای دیدن ابعاد تاریک و وحشتناک این تصور، «آینه سیاه» را ببینید.
«آینه سیاه» استعاره از صفحه سیاه مانیتور است؛ تلویزیون، صفحه نمایش گر کامپیوتر و مانیتور موبایل، صفحه ای تاریک و خاموش که جلوی رویمان قرار می دهیم و به گفته چارلی بروکر با زدن یک دکمه شروع به دیدن ابعاد سیاه و تاریک زندگی مدرنمان می کنیم.
کسانی که طبیعتا از پیشرفت دنیای کامپیوتر، اینترنت و موبایل راضی و خوشحال هستند، هم چنین آن هایی که شدیدا نسبت به این پیشرفت لحظه به لحظه نگران و مشکوک هستند، همین طور همه آن هایی که اساسا این چیزها برایشان خیالی نیست و دنیا را با همین چیزهایش دوست دارند، همه و همه از دیدن سریال «آینه سیاه» (Mirror Black) لذت خواهند برد.
افرادی ناشناس شاهزاده انگلستان را گروگان می گیرند و فیلمی از او را که حاوی درخواست گروگان گیران است، در یوتیوب، منتشر می کنند. نخست وزیر انگلستان باید برای نجات جان شاهزاده یک عمل ناشایست را انجام دهد و این عمل به صورت زنده در تلویزیون پخش شود. چنین ایده ای برای نوشتن فیلمنامه چندان بکر نیست، اما نگاه چارلی بروکر از زاویه دیگری است که شروع خوبی برای «آینه سیاه» محسوب می شود. در یک سوم نخست این اپیزود چند چیز به شکلی سرسام آور حضور دارند و زندگی مردم مستقیما متاثر از آن هاست. تلویزیون، تلفن و اینترنت. در چند سکانس عالی، آدم ها همه در حال گفت و گو با تلفن در هم می لولند.

سیاستمدارها به دنبال راه حل و یافتن روش های مقابله، خبرنگارها در به دست آوردن سوژه های دست نخوره برای جذاب تر شدن روایت شان، مردم در مصرف کردن خوراک های رسانه ای و بحث و جدل و تفریح!
دو راهی اخلاقی نخست وزیر، یک موقعیت پارادوکسیکال است. اگر اصول اخلاقی را رعایت کند و خواسته های گروگان گیران را نادیده بگیرد، شاهزاده کشته خواهدشد و از نظر مردم متهم به بی اخلاقی می شود! نکته مهم پارادوکس این است که موقعیت نه برای نخست وزیر، بلکه برای مردم طرح شده است.
مردمی که همه اطلاعات خود را از رسانه ها دریافت می کنند، به شیوه ای که رسانه ها به آن ها می آموزند فکر می کنند و در آخر، هر آن نتیجه ای را که رسانه ها می گیرند، می پذیرند! مصرف کنندگان صرفِ تکنولوژی، دانش، اطلاعات، روش ها و… همه چیز فقط مصرف می شود و هیچ چیز تولید نمی شود. تنها چیزی که تولید می شود، یک اثر هنری است؛ آن چه گروگان گیر می آفریند؛ یعنی موقعیت دوراهیِ اخلاق.

قوی ترین و بکرترین اپیزود سریال «آینه سیاه» داستان انسان هایی است که تبدیل به ابزار تولید انرژی و محکومین به مصرف کردن هستند. تلویزیون (رسانه) آن ها را محکوم کرده است، به گونه ای که همه چیز در اطراف آن ها حتی دیوارهای اتاق خوابشان مانیتور است. اما بالاخره یک قهرمان علیه این حاکمیت عظیم تلویزیونی می شورد و خالقان «آینه سیاه» عاقبت پیچیده ای را برای او متصور می شوند.

اپیزود «۱۵ میلیون امتیاز» پس از شروع غافل گیرکننده «سرود ملی» یک اوج گیری هنری هم در زمینه خلاقیت تکنیکی سینمایی و هم در زمینه متن است. استفاده از تمامی نقاط برجسته روایی در یک عمل قهرمانانه و هم چنین شخصیت پردازی اسطوره ای «قهرمان/ ضدقهرمان» و تمهیدات شیطانی و ابزارهای ابلیس بزرگ که قهرمان علیه او به پا خواهد خاست، در وهله اول به عنوان ماتریال تولید یک فیلم کوتاه ۶۰ دقیقه ای و براساس الگوهای شناخته شده انتخاب شده اند.
اما هنرمندی تولیدکنندگان آن جایی است که مواد اولیه تکراری را به گونه دیگری بر الگوهای شناخته شده قرار می دهند و یک ضدالگوی ضدقهرمانی می آفرینند که در روایتی ضدرسانه ای در تلاشی نافرجام بر ضد همه آرمان هایش شورش می کند و هر روز این شورش را تکرار و بر «آینه سیاه» مانتیور تلویزیون به همه ما نشان می دهد.
از هر خاطره ای که ثبت کنید، بعدا علیه شما استفاده می شود در اپیزود «کل تاریخچه تو» دستگاهی در مغز هر انسانی کار گذاشته می شود و تمامی خاطرات انسان ها را در حافظه ای الکترونیکی ثبت می کند. وجود خاطرات موجب درگیری میان یک زن و شوهر می شود و حساسیت های آزاردهنده ای را بر می انگیزد.

تحلیل زبان بدن آئینه سیاه

تصور کنید هر آن چه را می بینید، به صورت فایل های ویدیویی در حافظه ای که در بدن شما کار گذاشته شده ذخیره می شود. چقدر جذاب است؟ حال روزی را تصور کنید که همه انسان ها توان ثبت خاطرات خود را با استفاده از دستگاه ها الکترونیکی داشته باشند. قطعا در چنین شرایطی قوانینی باید وضع شود که هر فردی به چه صورت از خاطرات خود استفاده کند. ضمنا در بازجویی های حقوقی دیگر نیازی به دروغ سنجی و روش های پیچیده اعتراف گیری نیست.
کافی است یک دکمه را فشار دهید و خاطرات واقعی افراد را ببینید. چه دنیای وحشتناکی می شود؟! اما سوال این جاست آیا با وجود اینترنت و ابزار الکترونیک ثبت تصاویر و اسمارت فون ها و شبکه های اجتماعی، امروزه همین اتفاق به گونه ای ضمنی نیفتاده است؟ آیا امروز ما از همه خاطرات ثبت شده مان در فضای مجازی علیه زندگی مان استفاده نمی کنیم؟
Be Right Back قصه زنی است که شوهرش را از دست می دهد و تکنولوژی امکان ایجاد ارتباط مجازی با شوهر مرده اش را ایجاد می کند. البته نه با روح او، بلکه با شناختی که دنیای مجازی از شخصیت او به دست آورده و توسط یک نرم افزار تمامی کنش ها و واکنش های او را پیش بینی و خلق کرده و در قالب یک فرد مجازی تحویل زن قصه می دهد. ایده ای بکر و جذاب اما خطرناک.

تمامی رفتار و گفتار ما در فضای مجازی قابلیت بررسی توسط نرم افزارهای تحلیل اطلاعات دارند و امکان این که از هر  کدام از ما یک شخصیت تعریف شده در فضای مجازی وجود داشته باشد، قطعی است. حال آیا این شخصیت حقیقی است؟ مجازی بودن آن چه نسبتی با شخصیت حقیقی ما دارد؟ شخصیت مجازی ما در دنیای اینترنت چه نقش اجتماعی در مناسبات سیستماتیک جامعه ایفا می کند؟
احساساتی که در فضای مجازی مطرح می کنیم، ارتباطی که ایجاد می کنیم، عشقی که بروز می دهیم، تصوری که از افراد دیگر در این فضا داریم، با دنیای واقعی چه تفاوت هایی دارند؟ همه این ها پرسش هایی است که در این اپیزود مطرح می شود و به خوبی مورد تحلیل قرار می گیرد.
امروز جامعه شناسان برای بررسی کنش های اجتماعی مردم در جامعه با پدیده عجیبی مواجه هستند که نمونه آن را در کشور خودمان بارها و بارها شاهد بوده ایم؛ مثال اخیرش درمراسم مرگ مرحوم مرتضی پاشایی را خوب به یاد داریم.

تحلیل زبان بدن آئینه سیاه

مردمی که فارغ از اصل موضوع و بدون توجه به مضمون و دلیل رویدادی که در حال وقوع است، تنها به ثبت بخشی از رویداد از دریچه قاب دوربین موبایل های خود مشغول هستند. سپس به عنوان یک ابزار خودمختار (به ظاهر خودمختار) اقدام به انتشار و بارگذاری فایل های تصویری در فضای مجازی می کنند.
بررسی جامعه شناختی و روان شناختی و اساسا شناختی این پدیده را به اهل فن وا می گذاریم. اپیزود خرس سفید از سریال «آینه سیاه» به دنبال نشان دادن جنبه های مخوف چنین پدیده ای است. مردمی که همگان تنها به نظاره از دریچه دوربین موبایلشان می پردازند و تنها ثبت تصاویر ماجرا برای آن ها اهمیت دارد و نه خود ماجرا.
در این بین و زمانی که هر رویداد تبدیل به سوژه تفریح مردم می شود، چه برخوردی می توانیم با رویدادها داشته باشیم؟ یک بار دیگر فیلم «نمایش ترومن» به کارگردانی پیتر وبر و نویسندگی اندرو نیکول را به یاد بیاورید. اپیزود خرس سفید گونه ای متفاوت از ایده «نمایش ترومن» را بازگو می کند.
اگر چنین شرایط فرضی ای را وحشتناک می پنداریم، آیا هم اکنون نیز مشابه چنین شرایطی را باید وحشت آور بپنداریم؟ خودتان را خبرنگار تصور کنید، هر رویدادی چه شیرین و چه تلخ تنها سوژه ای است برای روایت در رسانه متبوعتان و خوراکی برای سرگرمی مردم. حال هر شهروند را با داشتن یک دوربین فیلم برداری در جیبش یک فیلم بردار در نظر بگیرید. همه رویدادها سوژه های فیلم برداری فیلم های سرگرم کننده مردم برای رسانه های دنیای مجازی هستند. غیر از این است؟

The Waldo Moment  داستان عیجبی از حضور یک شخصیت کارتونی در انتخابات است! دنیای مجازی و رسانه های همیشه در صحنه، این بار به انتخابات نیز رحم نمی کنند. والدو نام یک خرس کارتونی است که به خاطر زبان تند و نقاد و تیپ طنزپردازش محبوبیت اجتماعی زیادی دارد و همین امر مردم را ترغیب کرده، او را تشویق به حضور در انتخابات می کنند. از همه جالب تر این که رقبای انتخاباتی او (دستگاه دولتی) نیز از حضور او برای داغ تر شدن تنور انتخابات استقبال می کنند.

در عین جذابیت طرح و متن و کارگردانی اپیزود «لحظه والدو» توهینی عمق به تفکر میلیون ها انسانی رقم می خورد که در توهم فضایی آرمانی به نام دموکراسی در غرب (شاید هم شرق) به سر می برند. والدو توسط مردی پرسش گر و خلاق و هنرمند خلق شده است که در بزنگاه دوراهی «عطای عشق و لقای زندگی» جلوی شخصیت کارتونی والدو که مخلوق خودش است، می ایستد و سرنوشت عجیبی را از سر می گذراند. نمونه بسیار هنرمندانه آن را در فیلم «سیمونه» ساخته اندرو نیکول با بازی آل پاچینو شاهد بوده ایم که این بار متفاوت تر و موجزتر روایت شده است.

در روزهای پایانی سال ۲۰۱۴ در تعطیلات کریسمس پخش شده است که حد اعلای پیچیدگی تلفیق ژانرهای علمی- تخیلی، درام روان شناختی با بن مایه های فلسفی و اعتراض به پیشرفت لجام گسیخته فناوری اطلاعات را در آن شاهد هستیم.

\"لذتتحلیل زبان بدن آئینه سیاه

امروز برای همه ما که از دستگاه های جدید تلفن همراه استفاده می کنیم، پدیده مسدودکردن مخاطبان (bloking contacts) امری عادی است و می توانیم مخاطبی را بلاک کرده و از برقراری تماس تلفنی او با خودمان جلوگیری کنیم. حال اگر بخواهیم فردی را در دنیای واقعی از کل زندگی مان مسدود کنیم، چه دنیایی می شود؟
تصور کنید دردنیای زندگی کنیم که تکنولوژی امکان مسدود کردن همه انسان ها را به ما بدهد و از طرفی قوانین حقوقی مدون نیز چنین پدیده ای را مدیریت کنند. حال شما مرتکب جرمی می شوید و قانون جریمه آن را «مسدود شدن همه انسان ها برای شما و مسدود شدن شما برای دیگران» تعیین کرده باشد. یک زندان مجازی؛ چه ایده فوق العاده جذابی است. اما این ایده ها هم چنان که جذاب و دوست داشتنی هستند، وحشتناک نیستند؟
«آینه سیاه» همه امکانات لازم برای پیش بینی دنیای پیشرفته الکترونیک آینده دور اما نزدیک را دارا است و یا می توان گفت عینیت می بخشد، اری باید خود این سه اپیزود را به دقت ببینید و زبان بدن بازیگرانش را باتمام وجود حس کنید پیشنهاد می کنم هر قسمت را حدافل سه بار ببینید و همچنین هر هفته ببینید ولی اگر نمی توانید روزی بیش از یک یا دو قسمت را نبینید و تفکر کنید چرا؟ علتها و حرکات را تحلیل کنید یک بار به دون صدا و یک بار با صدا و زیر نویس….

مشاور و تحلیل گر مازیار میر

توصیه میشود مطالب زیر را مطالعه نمایید:

تحلیل فیلم unfaithful

تحلیل فیلم PLATOON

تحلیل فیلم بازی تقلید – the imitation game

تحلیل فیلم WALK OF SHAME

تحلیل فیلم HER

لینک کوتاه

برچسب ها

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.