ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

درباره بنیاد میر

ارائه خدمات مشاوره

بنیاد دکتر مازیار میر، همراه حرفه‌ای شما در مسیر مشاوره انتخاباتی، آموزش تخصصی املاک و برندسازی شخصی.

خلاصه کتاب «مدیران بزرگ به دنیا نمی‌آیند، ساخته می‌شوند»

خانه » مقالات » خلاصه کتاب «مدیران بزرگ به دنیا نمی‌آیند، ساخته می‌شوند»

خلاصه کتاب «مدیران بزرگ به دنیا نمی‌آیند، ساخته می‌شوند»

 

کلینیک تخصصی رهبری سازمانی

جمع اوری و تلخیص دکتر مازیارمیر محقق و‌پژوهشگر

 

ایران تهران 13اسفند 1403

به روزرسانی 25ابان1404

خلاصه کتاب «مدیران بزرگ به دنیا نمی‌آیند، ساخته می‌شوند» اثر جولی ژو به همراه راهنمای ساخت چک‌لیست ۱۰۰ مرحله‌ای

 

نوشته دکترمازیارمیر مدرسشاور عالی

مقدمه

فروتنی در آغاز یک مسیر

کتاب «مدیران بزرگ به دنیا نمی‌آیند، ساخته می‌شوند» (The Making of a Manager) اثر جولی ژو، بیش از آنکه یک کتاب راهنمای متکبرانه باشد، یک اعترافنامه صادقانه و یک دستیار قابل اعتماد برای هر کسی است که قدم در مسیر پیچیده و پرفرازونشیب مدیریت می‌گذارد. جولی ژو، که در سن تنها ۲۵ سالگی اولین نقش مدیریتی خود را در شرکت فیسبوک تجربه کرد، این کتاب را بر پایه ترس‌ها، اشتباهات، درس‌های ارزشمند و پیروزی‌هایش بنا نهاده است. پیام اصلی او امیدبخش و قدرتمند است: مدیریت یک مهارت اکتسابی است، نه یک موهبت ذاتی. هیچ «ژن مدیر بودن» وجود ندارد. این کتاب نقشه راهی است برای هر فردی که با تردید و نگرانی، پست مدیریت را پذیرفته و از خود می‌پرسد: «آیا من واقعاً می‌توانم؟»

این اثر، خواننده را از حالت تماشاگری منفعل خارج کرده و به درون ذهن یک مدیر практиیکار می‌برد. جولی ژو با زبانی ساده و بی‌پیرایه، نشان می‌دهد که قلب مدیریت موفق، نه در دانستن تمام پاسخ‌ها، که در پرسیدن سوالات درست، اعتماد به تیم و ایجاد سیستمی است که در آن افراد بتوانند بهترین کار خود را ارائه دهند.

بخش اول: بنیان‌ها – مدیر موفق چه می‌کند؟

پیش از پرداختن به جزئیات، جولی ژو یک چارچوب بنیادین و به یاد ماندنی را معرفی می‌کند که وظایف کلیدی هر مدیر را تعریف می‌کند. یک مدیر بزرگ، کسی است که به بهترین شکل ممکن بر سه محور اصلی تمرکز کند:

۱. هدف (Purpose): چرایی کار تیم

مدیر باید بتواند «هدفی روشن و الهام‌بخش» برای تیم خود تعریف کند. این هدف، همان «شمال حقیقی» تیم است که به تمام فعالیت‌ها جهت و معنا می‌بخشد. بدون یک هدف واضح، تیم مانند قایقی بدون پارو در دریای طوفانی خواهد بود. وظیفه مدیر این است که اطمینان حاصل کند هر یک از اعضای تیم نه تنها آن هدف را می‌داند، بلکه آن را باور دارد و برای رسیدن به آن اشتیاق دارد. این هدف پاسخ به این سوال است: «ما چه ارزشی خلق می‌کنیم و چرا کار ما مهم است؟»

۲. افراد (People): سرمایه‌های انسانی تیم

هیچ تیمی بدون افرادی که آن را تشکیل می‌دهند، نمی‌تواند به موفقیت برسد. مدیر مسئول پرورش و رشد این سرمایه‌های انسانی است. این امر فراتر از مدیریت وظایف است و به «رهبری انسان‌ها» می‌پردازد. این بخش شامل استخدام افراد مستعد، پرورش استعدادهای موجود، ایجاد اعتماد، ایجاد محیطی امن برای بیان ایده‌ها و تضمین این است که هر فرد در جایگاه درست خود قرار گرفته است. مدیر در این حوزه، یک مربی، پشتیبان و تسهیل‌گر رشد فردی است.

۳. فرآیند (Process): چگونگی انجام کار

فرآیندها، موتور محرکه پیشبرد کارها هستند. یک مدیر باید سیستمی طراحی کند که کار تیمی را ممکن، کارآمد و لذت‌بخش کند. این شامل everything است: از نحوه برگزاری جلسات، prioritization کارها، تخصیص منابع، برقراری ارتباطات، ارائه بازخورد، تا یادگیری از اشتباهات و تکرار مستمر. یک فرآیند خوب، مانند قوانین یک بازی است که به تیم اجازه می‌دهد instead of wrestling with chaos, on achieving results متمرکز شود.

تعادل بین این سه رکن، هنر مدیریت است. تمرکز بیش از حد روی فرآیند و نادیده گرفتن افراد، منجر به یک محیط خشک و بی‌روح می‌شود. توجه صرف به افراد بدون هدف، باعث سردرگمی و بی‌هدفی می‌گردد.

بخش دوم: عمق‌بینی به سه حوزه کلان

فصل ۱: خلق و نهادینه‌سازی «هدف»

· تعریف موفقیت: اولین قدم مدیر، تعریف واضح و قابل سنجش از «موفقیت» برای تیم است. این تعریف باید کیفی و کمّی باشد. برای مثال، «موفقیت یعنی افزایش ۲۰ درصدی رضایت کاربران همراه با کاهش ۱۵ درصدی خطاها در سه ماهه آینده.»
· ارتباطات مستمر: هدف یک بار برای همیشه اعلام نمی‌شود. مدیر باید به طور مداوم در هر جلسه، در هر ایمیل و در هر گفتگوی دونفره، «چرایی» کارها را یادآوری کند و آن را به وظایف روزمره پیوند بزند.
· حذف موانع: مدیر باید دائماً در حال شناسایی و حذف موانعی باشد که تیم را از رسیدن به هدف اصلی بازمی‌دارد. این مانع ممکن است یک فرآیند اداری دست‌وپاگیر، یک کمبود منابع یا یک سوءتفاهم بین‌بخشی باشد.

فصل ۲: پرورش و توانمندسازی «افراد»

این بخش، شاید هسته مرکزی فلسفه جولی ژو باشد.

· ساختن اعتماد: پایه هر رابطه کاری مؤثر، اعتماد است. اعتماد با صداقت، شفافیت و آسیب‌پذیری ساخته می‌شود. مدیر باید اولین کسی باشد که اشتباهاتش را می‌پذیرد و شکست‌ها را به عنوان فرصتی برای یادگیری معرفی می‌کند. به اشتراک گذاشتن گزارش‌های شفاف (هم اخبار خوب و هم اخبار بد) اعتماد تیم را جلب می‌کند.
· جلسات یک به یک (۱-on-۱): جولی ژو این جلسات را «مهم‌ترین ابزار یک مدیر» می‌داند. این جلسات نباید صرفاً برای بررسی وضعیت کارها باشد، بلکه باید فضایی برای شنیدن دغدغه‌های شخصی، اهداف شغلی، بازخوردهای دوطرفه و مربی‌گری باشد. شنونده بودن در این جلسات از صحبت کردن مهم‌تر است.
· ارائه بازخورد مؤثر: بازخورد یک هدیه است. بازخورد مؤثر، خاص، عمل‌گرا و به موقع است. به جای گفتن «کارت خوب بود»، باید گفت: «در ارائه این هفته، نحوه استفادهات از داده‌ها برای اثبات ادعایت بسیار قوی بود. پیشنهاد می‌کنم برای اسلاید بعدی، نمودار را ساده‌تر کنی تا پیام اصلی سریع‌تر درک شود.»
· استخدام و انتصاب هوشمندانه: مدیر مسئول گردآوری گروهی از افراد با مهارت‌های مکمل است. استخدام تنها یافتن فردی با مهارت فنی نیست، بلکه یافتن کسی است که با فرهنگ تیم هم‌خوانی داشته باشد. همچنین، انتصاب افراد به نقش‌های مدیریتی باید بر اساس شایستگی، علاقه و توانایی رهبری آن‌ها باشد، نه صرفاً به پاداش عملکرد فنی گذشته.

فصل ۳: طراحی و بهینه‌سازی «فرآیند»

· جلسات مؤثر: یک جلسه بد، زمان و انرژی تیم را هدر می‌دهد. یک جلسه خوب دارای دستور جلسه واضح (که از قبل ارسال شده)، محدودیت زمانی مشخص، حضور افراد ضروری و یک نتیجه مشخص و اقدامات بعدی است. مدیر باید مدام از خود بپرسد: «آیا این جلسه واقعاً ضروری است؟»
· تصمیم‌گیری: مدیران نباید تمام تصمیم‌ها را به تنهایی بگیرند. آن‌ها باید فرآیندی ایجاد کنند که در آن اطلاعات مربوطه جمع‌آوری شده، نظرات مختلف شنیده شود و در نهایت یک نفر (که می‌تواند خود مدیر یا یک عضو تیم باشد) مسئولیت گرفتن تصمیم نهایی را بر عهده بگیرد. شفافیت در مورد «چگونگی» تصمیم‌گیری از نتیجه تصمیم مهم‌تر است.
· یادگیری و تکرار: فرهنگ «بازآموزی» یا «عقب‌نشینی» (Retrospective) پس از اتمام پروژه‌ها حیاتی است. در این جلسات، تیم بدون سرزنش، به بررسی این می‌پردازد که «چه چیزی خوب پیش رفت؟»، «چه چیزی می‌توانست بهتر باشد؟» و «در پروژه بعدی چه کاری را متفاوت انجام خواهیم داد؟». این کار، اشتباهات را به دارایی‌های یادگیری تبدیل می‌کند.

بخش سوم: گذار از فردفعال به مدیر – تغییر هویت

یکی از عمیق‌ترین مفاهیم کتاب، چالش «تغییر هویت» است. بسیاری از مدیران تازه‌کار، به دلیل عشق به کار فنی (مثلاً برنامه‌نویسی، طراحی، بازاریابی) ترفیع گرفته‌اند. اما موفقیت در نقش جدید، مستلزم کنار گذاشتن تدریجی هویت «انجام‌دهنده کار» و پذیرش هویت «مسئول موفقیت جمعی» است.

· از “چگونه” به “چرا”: فردفعال درگیر «چگونگی» انجام یک کار است. مدیر باید بر «چرایی» انجام آن کار و «نتیجه» مطلوب آن متمرکز شود.
· رضایت از موفقیت دیگران: یک مدیر باید بیاموزد که بزرگ‌ترین دستاورد او، موفقیت اعضای تیمش است. وقتی یک کارمند تحت رهبری او پروژه‌ای را با موفقیت به پایان می‌رساند، این موفقیت مدیر محسوب می‌شود.
· تغییر در نوع ارزش‌آفرینی: ارزش‌آفرینی مدیر نه از طریق کد زدن یا طراحی، که از طریق تضمین نتایج بهتر توسط کل تیم حاصل می‌شود. این کار از طریق مربی‌گری، اولویت‌بندی، حذف موانع و ایجاد محیطی امن محقق می‌گردد.

بخش چهارم: ساخت چک‌لیست ۱۰۰ مرحله‌ای شخصی برای مدیران

همان‌طور که جولی ژو تأکید دارد، هیچ فرمول جادویی یکسانی برای همه مدیران وجود ندارد. اما با استفاده از چارچوب هدف، افراد و فرآیند، می‌توانید چک‌لیست اقدامات شخصی خود را بسازید. در ادامه، یک ساختار کلی با ایده‌های متعدد ارائه شده است که می‌توانید با توجه به شرایط خود، آن را گسترش، اولویت‌بندی و به ۱۰۰ مورد برسانید.

حوزه اول: هدف (حداقل ۲۵ اقدام)

فعالیت‌های استراتژیک و برنامه‌ریزی:

1. مأموریت و چشم‌انداز تیم را در یک سند مکتوب تعریف کرده‌ام.
2. اهداف کلان سالانه (OKR) برای تیم تعیین کرده‌ام.
3. اهداف کلان را به اهداف کوتاه‌مدت فصلی و ماهانه شکسته‌ام.
4. برای هر پروژه، شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) مشخص کرده‌ام.
5. اطمینان حاصل کرده‌ام که هر عضو تیم، اهداف تیم و نقش خود در رسیدن به آن‌ها را می‌داند.
6. در ابتدای هر جلسه مهم، «هدف» آن جلسه را به وضوح اعلام می‌کنم.
7. هر ماه، پیشرفت تیم را در راستای اهداف کلان بررسی و به اشتراک می‌گذارم.
8. رقبا و روندهای صنعت را به طور مرتب رصد می‌کنم تا از مرتبط بودن اهداف مطمئن شوم.
9. …

فعالیت‌های ارتباطی و فرهنگ‌سازی:

1. یک جلسه هفتگی تیمی dedicated به بررسی پیشرفت و هم‌ترازی برگزار می‌کنم.
2. داستان‌های موفقیت تیم را برای الهام‌بخشی به دیگران نقل می‌کنم.
3. …

حوزه دوم: افراد (حداقل ۴۰ اقدام)

فعالیت‌های اعتمادسازی و ارتباط:

1. جلسات هفتگی یک به یک ثابت و بدون وقفه با هر یک از اعضای مستقیم تیم دارم.
2. دستور جلسه یک به یک را از قبل به کارمند نمی‌دهم، بلکه از او می‌خواهم که بحث را هدایت کند.
3. در جلسات یک به یک، حداقل ۵۰٪ زمان را صرف گوش دادن فعال می‌کنم.
4. هر هفته، حداقل یک بازخورد صریح و سازنده به یک عضو تیم ارائه می‌دهم.
5. هر هفته، حداقل یک بازخورد صریح و سازنده از یک عضو تیم دریافت و روی آن عمل می‌کنم.
6. محیطی امن ایجاد کرده‌ام که در آن افراد بدون ترس، ایده‌های دیوانه‌وار و نگرانی‌های خود را مطرح می‌کنند.
7. اشتباهات خودم را به صورت عمومی می‌پذیرم و از آن‌ها درس می‌دهم.
8. از موفقیت‌های فردی و گروهی در جمع تقدیر می‌کنم.
9. …

فعالیت‌های توسعه و رشد:

1. برای هر یک از اعضای تیم، یک برنامه توسعه فردی (IDP) تهیه کرده‌ام.
2. اهداف شغلی بلندمدت هر فرد را می‌دانم و به او در مسیر رسیدن به آن‌ها کمک می‌کنم.
3. وظایف چالش‌برانگیزی را به افراد محول می‌کنم که فراتر از منطقه امن آن‌هاست.
4. برای آموزش مهارت‌های جدید به تیم، دوره یا ورکشاپ برگزار کرده‌ام.
5. …

فعالیت‌های استخدام و تشکیل تیم:

1. یک نمایه شغلی (Job Profile) واضح و جذاب برای موقعیت‌های خالی نوشته‌ام.
2. در فرآیند مصاحبه، بر ارزش‌ها و رفتارها (Culture Fit) به اندازه مهارت‌های فنی تمرکز می‌کنم.
3. برای تصمیم‌گیری نهایی استخدام، از تمام مصاحبه‌کنندگان بازخورد می‌گیرم.
4. فرآیست onboarding مناسبی برای تازه‌واردان طراحی کرده‌ام.
5. …

حوزه سوم: فرآیند (حداقل ۳۵ اقدام)

فعالیت‌های مربوط به جلسات و ارتباطات:

1. برای هر جلسه‌ای که برگزار می‌کنم، یک دستور جلسه واضح دارم.
2. دستور جلسه و مطالب مربوطه را حداقل ۲۴ ساعت قبل از جلسه ارسال می‌کنم.
3. همه جلسات را رأس زمان مشخص‌شده شروع و به پایان می‌رسانم.
4. پس از هر جلسه، خلاصه‌ای از تصمیمات و اقدامات بعدی را برای حاضرین ارسال می‌کنم.
5. از ابزارهای collaboration مناسب (مانند Slack, Teams, Asana) برای کاهش حجم ایمیل‌ها استفاده می‌کنم.
6. …

فعالیت‌های مربوط به اجرا و بهره‌وری:

1. سیستم واضحی برای اولویت‌بندی کارهای تیم تعریف کرده‌ام (مثلاً با ماتریس آیزنهاور).
2. پیشرفت پروژه‌ها را به طور منظم (مثلاً هفتگی) از طریق یک داشبورد مرکزی رصد می‌کنم.
3. مطمئن می‌شوم که تیمم منابع لازم (ابزار، بودجه، زمان) برای انجام کارها را در اختیار دارد.
4. …

فعالیت‌های مربوط به یادگیری و بهبود مستمر:

1. پس از اتمام هر پروژه بزرگ، یک جلسه بازآموزی (Retrospective) برگزار می‌کنم.
2. سه سوال کلیدی را در جلسات بازآموزی می‌پرسم: چه خوب بود؟ چه می‌توانست بهتر باشد؟ چه کاری را متفاوت انجام می‌دهیم؟
3. حداقل یک ایده برای بهبود فرآیندهای تیم، هر ماه پیاده‌سازی کرده‌ام.
4. …

نتیجه‌گیری نهایی: سفری بی‌پایان برای رشد

کتاب جولی ژو به ما یادآوری می‌کند که مدیریت یک مقصد نیست، بلکه یک سفر مستمر یادگیری است. حتی بهترین مدیران نیز هر روز با چالش‌های جدیدی روبرو می‌شوند. آنچه آن‌ها را متمایز می‌کند، اشتیاق سیری‌ناپذیر آن‌ها برای بهتر شدن، فروتنی در پذیرش اشتباهات و تعهد راسخ به رشد اطرافیان است.

با در دست داشتن چارچوب «هدف، افراد، فرآیند» و یک چک‌لیست اقدامات شخصی، شما دیگر در تاریکی قدم نمی‌زنید. شما یک قطب‌نما و یک نقشه راه دارید. حالا این شما هستید که باید با شجاعت، صداقت و پشتکار، مسیر ساختن خود به عنوان یک مدیر بزرگ را آغاز کنید. به قول جولی ژو: «امیدوارم وقتی کسی از شما بپرسد که شغلتان چیست، با غرور پاسخ دهید: “من مدیر هستم.” و وقتی با ناباوری گفتند: “واقعاً؟!” با اطمینان پاسخ دهید: “بله، و این بهترین شغل در دنیاست.”»

دکتر مازیار میر

نوشته های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید