ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

درباره بنیاد میر

ارائه خدمات مشاوره

بنیاد دکتر مازیار میر، همراه حرفه‌ای شما در مسیر مشاوره انتخاباتی، آموزش تخصصی املاک و برندسازی شخصی.

خلاصه‌کتاب «از بازخوردت متشکرم» اثر داگلاس استون و شیلا هین

خانه » مقالات » خلاصه‌کتاب «از بازخوردت متشکرم» اثر داگلاس استون و شیلا هین

خلاصه‌کتاب «از بازخوردت متشکرم» اثر داگلاس استون و شیلا هین

 

 

جمع اوری و تلخیص دکترمازیارمیرمحقق و پژوهشگر

ایران تهران جماران اردیبهشت۱۴۰۳

 

 

 

📖 معرفی کتاب و نویسندگان

نویسندگان: داگلاس استون (Douglas Stone) و شیلا هین (Sheila Heen)
هر دو نویسنده از اساتید برجستهدانشگاه هاروارد و از بنیان‌گذاران شرکت مشاوره “Triad Consulting” هستند. آن‌ها از متخصصان شناخته‌شده در حوزه‌های مذاکره، ارتباطات و حل تعارض به شمار می‌روند و به بسیاری از سازمان‌های بزرگ بین‌المللی مشاوره می‌دهند. تجربه عمیق آن‌ها از هزاران ساعت کار با افراد و سازمان‌های مختلف، پایه و اساس علمی و در عین حال بسیار کاربردی این کتاب را تشکیل داده است .

معرفی کتاب: از بازخوردت متشکرم (Thanks for the Feedback)
پیام مرکزی کتاب این است:توانایی دریافت بازخورد، یک مهارت ذاتی نیست، بلکه یک قابلیت اکتسابی و قابل پرورش است. کتاب به این می‌پردازد که چرا با وجود فهمیدن اهمیت بازخورد، دریافتِ خوبِ آن اینقدر سخت و emotionally challenging است و چگونه می‌توان بر موانع غلبه کرد. نویسندگان با بیانی شیوا توضیح می‌دهند که چرا حتی بازخوردهای به ظاهر سازنده نیز می‌توانند باعث واکنش‌های دفاعی، سردرگمی یا مقاومت شوند .

🧠 سرفصل‌های اصلی و چک‌لیست‌های کاربردی

در ادامه، اصول و راهبردهای کلیدی کتاب در قالب سرفصل‌های اصلی و چک‌لیست‌های عملی ارائه می‌شود.

1. سه نوع بازخورد: تشخیص هدف برای درک بهتر

بازخورد تنها به معنای انتقاد یا ارزیابی عملکرد نیست. کتاب سه نوع اصلی بازخورد را معرفی می‌کند که هرکدام هدف متفاوتی دارند و درک این تفاوت، اولین گام برای دریافت موثر است .

· بازخورد قدردانی (Appreciation): هدف آن تشویق، ایجاد انگیزه و ایجاد ارتباط است. مانند وقتی که رئیستان برای تلاش اضافه‌ای که کرده‌اید از شما تشکر می‌کند.
· بازخورد راهنمایی (Coaching): هدف آن یادگیری، بهبود و توسعه مهارت‌ها است. مانند وقتی که یک همکار باتجربه‌تر تکنیک بهتری برای ارائه گزارش به شما آموزش می‌دهد.
· بازخورد ارزیابی (Evaluation): هدف آن رتبه‌بندی، سنجش و روشن‌کردن انتظارات است. مانند دریافت رتبه “عالی” در ارزیابی سالانه یا نمره یک امتحان.
· نیازهای خود را تشخیص دهید: اگر پس از یک پروژه بسیار طاقت‌فرسا احساس فرسودگی می‌کنید، به “قدردانی” نیاز دارید، نه “راهنمایی” بیشتر.
· نوع بازخورد دریافتی را شناسایی کنید: اگر در حال دریافت راهنمایی هستید اما آن را به عنوان یک ارزیابی منفی تفسیر می‌کنید، دچار سوءتفاهم می‌شوید.
· درخواست نوع خاصی از بازخورد کنید: به جای گفتن “نظرتان چیست؟” بگویید “من واقعاً نیاز دارم بدانم برای بهبود این مهارت خاص چه کار کنم (راهنمایی)”.
· قدم‌گذاشتن در کفش طرف مقابل: سعی کنید تشخیص دهید که بازخورددهنده قصد ارائه کدام نوع را داشته است.
· قدردانی را دست‌کم نگیرید: فقدان قدردانی می‌تواند انگیزه را از بین ببرد، حتی زمانی که حقوق خوبی دریافت می‌کنید.
· ارزیابی را شفاف کنید: گاهی اوقات ما به وضوح نمی‌دانیم که در چه جایگاهی ایستاده‌ایم. یک ارزیابی شفاف می‌تواند مسیر را روشن کند.
· از تلفیق نادرست اجتناب کنید: یکی از بزرگترین چالش‌ها زمانی رخ می‌دهد که گوینده قصد “راهنمایی” دارد، اما شنونده آن را به عنوان “ارزیابی” تعبیر می‌کند.
· تعادل برقرار کنید: یک رابطه سالم به هر سه نوع بازخورد نیاز دارد.
· هدف بازخورد را شفاف کنید: اگر شما بازخورد می‌دهید، از ابتدا مشخص کنید که قصد قدردانی، راهنمایی یا ارزیابی دارید.

2. درک سیستم‌های محرک: چرا بازخوردها را اشتباه می‌فهمیم؟

حتی زمانی که قصد بازخورددهنده روشن باشد، سه “سیستم درونی” در ما وجود دارد که می‌توانند دریافت درست بازخورد را مسدود کنند .

· سیستم “حقیقت” (Truth Triggers): زمانی فعال می‌شود که ما با محتوای بازخورد مخالفیم و آن را نادرست، ناعادلانه یا نابجا می‌دانیم.
· سیستم “روابط” (Relationship Triggers): این سیستم به این مربوط است که بازخورد از چه کسی می‌آید. ما ممکن است به دلیل احساساتمان نسبت به فرد بازخورددهنده (مثلاً عدم اعتماد به تخصص یا نیت او) پیام را رد کنیم.
· سیستم “هویت” (Identity Triggers): زمانی فعال می‌شود که بازخورد به عزت‌نفس و خودپنداره ما ضربه بزند و باعث شود احساس بی‌کفایتی، شرمندگی یا تهدید کنیم.
· محرک خود را شناسایی کنید: هنگامی که در برابر یک بازخورد واکنش احساسی نشان می‌دهید، یک لحظه درنگ کنید و بپرسید: “آیا این یک محرک حقیقت، رابطه یا هویت بود؟”
· در موضع کنجکاوی قرار بگیرید: به جای دفاع فوری، سعی کنید بازخورد را به عنوان یک داده جالب درباره درک طرف مقابل در نظر بگیرید، نه لزوماً یک حقیقت مطلق.
· الگوها را جستجو کنید: اگر بازخورد مشابهی را از چندین منبع مختلف دریافت می‌کنید، حتی اگر با هرکدام مخالفید، به الگوی احتمالی توجه کنید.
· نیت مثبت را فرض کنید (تا زمانی که خلافش ثابت شود): این کار به کاهش اثر محرک “روابط” کمک می‌کند.
· بین “قصد” و “تاثیر” تفاوت قائل شوید: به بازخورددهنده بگویید: “می‌دانم قصدتان آسیب رساندن نبوده (قصد)، اما نحوه بیان این موضوع باعث شد من احساس بی‌کفایتی کنم (تاثیر)”.
· بازخورد را خرد کنید: به دن بخشی از بازخورد باشید که می‌توانید با آن موافق باشید، حتی اگر کوچک باشد. لازم نیست همه یا هیچ را بپذیرید.
· مرزهای هویتی خود را مدیریت کنید: به خود یادآوری کنید که دریافت بازخورد درباره یک رفتار خاص است، نه یک محکومیت کلی درباره “شخصیت” شما.
· بر روی آینده تمرکز کنید: به جای گیرکردن در اشتباهات گذشته، بپرسید “حالا چه کار می‌توانم بکنم؟”
· عواطف خود را نامگذاری کنید: گفتن جمله ساده “این بازخورد مرا بسیار مضطرب کرد” می‌تواند از شدت احساسی موقعیت بکاهد.
· مهارت‌های خود را در دریافت بازخورد، بخشی از هویت حرفه‌ای خود بدانید: به عنوان یک متخصص بازارایابی، دریافت موثر بازخورد از مشتریان، همکاران و رهبران، یک دارایی باارزش است.

3. مدیریت نقشه‌های ذهنی و تفاوت‌ها

ما جهان را از طریق “نقشه‌های ذهنی” (عینک‌های ذهنی) خود می‌بینیم که توسط تجربیات، ارزش‌ها و پیشینه‌مان شکل گرفته‌اند. این نقشه‌ها می‌توانند باعث شوند که ما و بازخورددهنده در مورد یک موقعیت یکسان، داستان‌های کاملاً متفاوتی بسازیم .

· تفاوت در “سلسله مراتب ارزش‌ها” را بپذیرید: آنچه برای شما مهم است (مثلاً خلاقیت در یک کمپین) ممکن است برای رئیستان (مثلاً پایبندی به بودجه) در اولویت پایین‌تری باشد.
· داستان طرف مقابل را کشف کنید: به جای تمرکز بر واژگان، سعی کنید بفهمید “داستان”ای که در ذهن بازخورددهنده است چیست. از او بپرسید: “چه چیزی در این مورد برای شما مهمتر بود؟”
· برچسب‌زدن را متوقف کنید: به جای گفتن “تو محافظه‌کار هستی”، بگویید “به نظر می‌رسد وقتی صحبت از ریسک‌های بازاریابی می‌شود، شما اولویت بیشتری به ثبات می‌دهید.”
· از “و” به جای “اما” استفاده کنید: گفتن “ایده تو خلاقانه است و من نگران بودجه آن هستم” بسیار سازنده‌تر از گفتن “…اما من نگران بودجه هستم” است.
· بازخورد را به عنوان یک دیدگاه ببینید، نه حقیقت مطلق: بازخورد، اطلاعاتی درباره دیدگاه یک نفر در یک زمان خاص است.
· مشاهده در برابر تفسیر: بین واقعیت عینی (او 20 دقیقه دیر آمد) و تفسیر شما (او به وقت من احترام نمی‌گذارد) تمایز قائل شوید.
· منظور خود را شفاف کنید: هنگام دادن بازخورد، توضیح دهید که معیار شما چیست (مثلاً “من از منظر وفاداری به برند به این قضیه نگاه می‌کنم…”).
· در جست‌وجوی نقاط مشترک باشید: حتی در میان تفاوت‌ها، به دنبال اهداف یا ارزش‌های مشترک بگردید (مثلاً “هر دوی ما موفقیت این کمپین را می‌خواهیم”).
· موقعیت خود را به عنوان یک گزینه بیان کنید: بگویید “یکی از راه‌های نگاه کردن به این قضیه این است…” این طرز بیان، فضایی برای گفت‌وگو باز می‌کند.
· تفاوت‌های سبکی را تشخیص دهید: شاید بازخورد مستقیم شما توسط کسی که سبک ارتباطی غیرمستقیم دارد، “بی‌ادبانه” تفسیر شود.

4. ایجاد ذهنیت رشد و تعیین محدوده‌ها

کتاب تأکید می‌کند که “استقبال از بازخورد به این معنا نیست که همیشه باید آن را بپذیرید.” بلکه به معنای مشارکت ماهرانه در گفت‌وگو و سپس

تصمیم‌گیری آگاهانه است .

· یک “حلقه یادگیری” ایجاد کنید: ذهنیت خود را از “قضاوت شدن” به “یادگیری” تغییر دهید. هر بازخوردی یک فرصت برای دیدن یک “نقطه کور” است.

· بر روی قابلیت کنترل تمرکز کنید: به جای تمرکز بر مواردی که خارج از کنترل شماست (مثلاً شخصیت رئیستان)، بر روی رفتارها و عکس‌العمل‌های خود

که می‌توانید تغییر دهید، متمرکز شوید.

· محدوده‌ها را مشخص کنید: اگر بازخورد غیرمنصفانه، توهین‌آمیز یا مرتبط نیست، حق دارید آن را نپذیرید. کتاب یک فصل کامل به “تعیین حدود و شیوه

نپذیرفتن بازخورد” اختصاص داده است.

· پذیرش مشروط را تمرین کنید: بگویید “اگر شما بتواند مثال عینی‌تری از این رفتار ارائه دهید، مایلم بیشتر در موردش فکر کنم.”

· برای درخواست توضیح بیشتر، برنامه داشته باشید: سوالاتی مانند “می‌توانید در مورد یک موقعیت خاص که این رفتار را از من دیدید، بیشتر توضیح

دهید؟” بسیار موثر هستند.

· تفاوت بین “تاثیر” و “قصد” را در پاسخ‌دهی نیز به کار ببرید: می‌توانید بگویید “مطمئنم قصد کمک داشتید (قصد)، اما لحن تند شما باعث شد نتوانم

محتوای پیام را به درستی بشنوم (تاثیر).”

· تعادل را رعایت کنید: بین اصالت شخصی خود (همان‌طور که هستید) و انگیزه‌تان برای رشد و بهبود، تعادل برقرار کنید.

· از بازخورد برای تنظیم نقشه راه توسعه خود استفاده کنید: از خود بپرسید “اگر فقط یک چیز از این بازخورد برای بهبود بگیرم، آن چیست؟”

· نه گفتن را به عنوان یک مهارت بیاموزید: گفتن جملاتی مانند “متشکرم که نظرتان را گفتید. من آن را در نظر خواهم گرفت، اما در حال حاضر روش خودم را

ادامه می‌دهم” می‌تواند موثر باشد.

· پیشنهاد جایگزین ارائه دهید: اگر بازخوردی را نمی‌پذیرید، در صورت امکان یک راه‌حل جایگزین پیشنهاد دهید.

 

💎 نتیجه‌گیری مبسوط و جمع‌بندی نهایی

 

کتاب «از بازخوردت متشکرم» تنها یک کتاب درباره بهبود فردی نیست؛ یک بیانیه فلسفی برای تغییر نگرش اساسی ما نسبت به یادگیری و ارتباط در

محیط‌های پیچیده انسانی است. داگلاس استون و شیلا هین به خوبی نشان می‌دهند که در دنیای پویا و به هم‌پیوسته امروز، چه در زندگی شخصی و

چه در حرفه‌ای مانند بازاریابی و فروش، توانایی دریافت موثر بازخورد، یک مزیت رقابتی تعیین‌کننده و سنگ بنای رشد مستمر است.

 

جمع‌بندی فلسفه اصلی کتاب:

 

· گذار از قضاوت به کنجکاوی: موفقیت در گرو آن است که بتوانیم اولین واکنش دفاعی خود را مهار کنیم و با ذهنی باز و کنجکاو به بازخورد به عنوان داده‌ای

ارزشمند درباره تأثیر رفتارمان بنگریم.

· گذار از انفعال به مشارکت فعال: ما باید از وضعیت “دریافت‌کننده منفعل” که در انتظار یک بازخورد “کامل و بی‌نقص” است خارج شویم و به یک “شریک

فعال” در فرآیند گفت‌وگو تبدیل شویم، حتی زمانی که بازخورد به شکل بدی ارائه شده است.

· گذار از تثبیت به رشد: این کتاب به ما می‌آموزد که هویت حرفه‌ای ما یک سنگ ثابت نیست، بلکه یک سفر یادگیری مستمر است. هر بازخوردی، یک

فرصت برای تنظیم مسیر این سفر است.

 

پیام نهایی برای شما به عنوان یک متخصص بازاریابی و فروش:

 

هدف نهایی،تبدیل شدن به یک ماشین تاییدطلبی که هر نظر دیگری را می‌پذیرد نیست. هدف، ایجاد تاب‌آوری عاطفی، هوش ارتباطی و ظرفیت یادگیری

چابک است. در حرفه‌ای که موفقیت آن مستقیماً به درک عمیق از نیازهای مشتری، هماهنگی با تیم و انعطاف در استراتژی‌ها وابسته است، توانایی

استخراج گوهرهای insight از هر نوع بازخوردی – چه از یک مشتری ناراضی، چه از یک همکار منتقد و چه از داده‌های عملکرد یک کمپین – شما را به یک

نیروی بی‌همتا و اثرگذار تبدیل می‌کند. این کتاب یک نقشه راه عملی برای تبدیل شدن از یک فرد ماهر در “انجام کار” به یک رهبر و متخصص یادگیرنده در

تمام طول عمر است.امیدوارم این خلاصه جامع که به قلم یک پژوهشگر بازاریابی تنظیم شده است،

دکتر مازیار میر

نوشته های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید