
سلوک پیشرفته رهبری در سازمان
مدرس و مشاور دکترمازیارمیر
به روزرسانی 13خرداد 1403
از مدیریت تا الهامبخشی سازمانی برای امروز و پساآینده

سلوک تخصصی رهبری در سازمان، موضوعی فراتر از یادگیری تکنیکهای مدیریتی است؛ سفری درونی برای پرورش خصلتهایی است که یک مدیر را به رهبری الهام بخش تبدیل می کند.
مقدمه
چرا سلوک رهبری؟
در دنیای پرشتاب کسبوکار امروز،سازمانها با چالشهای بیشماری روبرو هستند. در این میان، تفاوت بین سازمانی که صرفاً به اهداف کوتاهمدت خود میرسد با سازمانی که به شکلی پایدار و با مشارکت حداکثری نیروی انسانی خود به تعالی میگراید، در یک چیز نهفته است: سلوک رهبری. سلوک رهبری، مسیری است برای تبدیل شدن از یک مدیر که بر امور نظارت میکند به یک رهبر که قلبها و ذهنها را به حرکت درمیآورد. این مقاله، نقشه راه این سفر درونی را در قالب ده سرفصل تخصصی ارائه میدهد.
فصل نخست
بنیانهای رهبری اصیل – خودآگاهی و شناخت ارزشها
سفر رهبری با شناخت خود آغاز میشود. یک رهبر نمیتواند دیگران را هدایت کند، مگر آنکه ابتدا خود را به خوبی شناخته باشد.
· خودآگاهی: این اصل، سنگ بنای تمام مهارتهای رهبری است. خودآگاهی به معنای درک عمیق نقاط قوت، ضعف، ارزشها، انگیزهها و تأثیر رفتار بر دیگران است.
· شناخت ارزشها: رهبری اصیل، ریشه در یک سیستم ارزشی شفاف و استوار دارد. ارزشهایی مانند صداقت، عدالت و مسئولیتپذیری، قطبنمای تصمیمگیریهای یک رهبر هستند.
سخن بزرگان: سقراط میگوید: “زندگی آزموده، زیستنی نیست.” (زندگی بررسی نشده، ارزش زیستن ندارد.)
مثال سیاسی: نلسون ماندلا. او نماد رهبری مبتنی بر ارزشهای استوار است. ۲۷ سال زندان نه تنها او را از مسیرش منحرف نکرد، بلکه به او کمک کرد تا خود و اهدافش را بهتر بشناسد و در نهایت، رهبری مصالحه و گذار مسالمتآمیز در آفریقای جنوبی را بر عهده بگیرد.
فصل دوم
هنر ارتباط مؤثر و هوش هیجانی
رهبری در گرو ارتباط است. اما ارتباط مؤثر، چیزی فراتر از انتقال اطلاعات است.
· هوش هیجانی (EI): طبق تحقیقات، هوش هیجانی یکی از قویترین پیشبینیکنندههای عملکرد رهبران است. این مهارت شامل توانایی تشخیص، درک و مدیریت هیجانات در خود و دیگران است .
· گوش دادن فعال: بسیاری از رهبران، بیشتر صحبت میکنند تا گوش میدهند. در حالی که گوش دادن فعال، پایه اعتماد است.
سخن بزرگان: وینستون چرچیل میگوید: “شجاعت آن چیزی است که برای برخاستن و سخن گفتن لازم است؛ شجاعت همانقدر برای نشستن و گوش دادن لازم است.”
مثال سیاسی: فرانکلین روزولت. او با استفاده از گفتگوهای صمیمانه رادیویی (“گپهای کنار شومینه”)، توانست به شکلی بیسابقه با مردم آمریکا در دوران رکود بزرگ ارتباط برقرار کند، امید را زنده نگه دارد و اعتماد آنان را جلب نماید.
فصل سوم:
رهبری خدمتگزار – تمرکز بر رشد دیگران
این پارادایم، قدرت را از بالای هرم به پایین آن منتقل میکند. در این مدل، اولویت رهبر، خدمت به تیمش است.
· خدمت به تیم: رهبر خدمتگزار، خود را در خدمت اعضای تیم میداند و هدفش فراهم آوردن محیط و منابع لازم برای رشد و شکوفایی آنان است.
· توانمندسازی: چنین رهبری به جای کنترل جزئیات، به تیم خود اعتماد میکند و آنان را توانمند میسازد تا ابتکار عمل به خرج دهند.
سخن بزرگان: لائوتزو فیلسوف چینی میگوید: “بهترین رهبران، آنانی هستند که مردم وجودشان را به زحمت حس میکنند… وقتی کارش به پایان رسید، مردم خواهند گفت: ما این کار را خودمان انجام دادیم.”
مثال سیاسی: مهاتما گاندی. او نه مقام رسمی داشت و نه ارتش شخصی. قدرت او از خدمت بیچشمداشت به مردم و توانمندسازی تودهها برای مبارزه غیرخشونتآمیز نشأت میگرفت. شعار معروفش “کنید و بمیرید” نمونهای از این تفکر است.
فصل چهارم:
بینش و تفکر استراتژیک – ترسیم نقشه راه
رهبران بزرگ، نه تنها به کارهای روزمره میاندیشند، بلکه چشماندازی الهامبخش برای آینده دارند.
· ترسیم چشمانداز: یک چشمانداز روشن و جذاب، به کار تیم معنا و جهت میبخشد.
· تفکر استراتژیک: این توانایی، تحلیل شرایط پیچیده، پیشبینی روندهای آینده و اتخاذ تصمیمهای کلان هوشمندانه است.
سخن بزرگان: استیو جابز میگوید: “نوآوری، بین رهبر و پیرو تمایز قائل میشود.”
مثال سیاسی: مارگارت تاچر. او با بینش شفاف و قاطع خود برای بازسازی اقتصاد بریتانیا، توانست مسیر یک کشور را تغییر دهد. این بینش که به “تاچریسم” معروف شد، نقشه راهی برای اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بود.
فصل پنجم:
تصمیمگیری شجاعانه و مسئولیتپذیری
لحظه تصمیمگیری، نقطه جدایی رهبر از دیگران است.
· تصمیمگیری در شرایط ابهام: رهبران اغلب مجبورند با اطلاعات ناکافی تصمیمهای سرنوشتساز بگیرند.
· مسئولیتپذیری: یک رهبر بزرگ، همیشه در قبال تصمیماتش—چه خوب و چه بد—مسئولیت کامل میپذیرد و دیگران را مقصر نمیداند.
سخن بزرگان: تئودور روزولت میگوید: “در هر لحظه تصمیمگیری، بهترین کاری که میتوانی بکنی، همین است. تصمیم درست، تصمیم غلط و تصمیم بیعمل، تصمیم غلض است.”
مثال سیاسی: هری ترومن. او با نصب یک تابلو روی میز کارش با عنوان “س buck buck اینجا متوقف میشود”، به وضوح نشان داد که مسئولیت نهایی تمام تصمیمات بر عهده اوست.
فصل ششم:
سازگاری و انعطافپذیری – رهبری در طوفان تغییر
تغییر، تنها ثابت دنیای امروز است. رهبران باید بتوانند سازمان و تیم خود را در میان امواج تغییر هدایت کنند.
· یادگیری مستمر: رهبران مشتاق، هرگز از یادگیری دست نمیکشند و مشتاق دریافت بازخورد هستند.
· انعطافپذیری: این توانایی به رهبر اجازه میدهد تا در صورت لزوم، تاکتیکها و حتی استراتژیهای خود را بدون از دست دادن هدف نهایی،調整 کند.
سخن بزرگان: چارلز داروین میگوید: “بازمانده، قویترین یا باهوشترین گونه نیست، بلکه گونهای است که بیشترین واکنش را به تغییر نشان میدهد.”
مثال سیاسی: وینستون چرچیل. او که سالها یک سیاستمدار منزوی محسوب میشد، با ظهور تهدید نازیسم، خود را با شرایط بحرانی تطبیق داد و به رهبری بیبدیل تبدیل شد که روحیه یک ملت را در سختترین شرایط تقویت کرد.
فصل هفتم:
مربیگری و توسعه استعدادها – سرمایهگذاری بر آینده
رهبران بزرگ، جانشینانی بزرگ پرورش میدهند. آنان موفقیت خود را در موفقیت دیگران جستجو میکنند.
· مربیگری (Coaching): این فرآیند، کمک به افراد برای کشف پتانسیلهای خود و دستیابی به بهترین عملکرد است.
· واگذاری اثربخش: رهبران با واگذاری مسئولیتهای معنادار، به اعضای تیم فرصت رشد و خطاکردن میدهند.
سخن بزرگان: جان سی. ماکسول میگوید: “رهبران کسانی هستند که میدانند راه، آنان را که نمیدانند راه را نشان میدهند و کسانی را که راه را میدانند تشویق میکنند تا بهتر عمل کنند.”
مثال سیاسی: ژنرال دوایت آیزنهاور. او به عنوان فرمانده عالی نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم، توانست با واگذاری مسئولیتهای کلان به فرماندهان زیردست بااستعدادی مانند ژنرال پاتون و مونتگومری، هماهنگی عملیات عظیم D-Day را ممکن سازد.
فصل هشتم:
ایجاد فرهنگ سازمانی مثبت و مبتنی بر اعتماد
رهبر، معمار فرهنگ سازمانی است. فرهنگ، همان چیزی است که وقتی رهبر در اتاق نیست، اتفاق میافتد.
· اعتمادسازی: اعتماد، بنیان هر رابطه سالم در سازمان است. این اعتماد با صداقت، شفافیت و پایبندی به قولها ساخته میشود.
· قدردانی و شناسایی موفقیتها: به رسمیت شناختن تلاشها و موفقیتهای افراد، قدرتمندترین محرک برای انگیزهبخشی است.
سخن بزرگان: پیتر دراکر میگوید: “فرهنگ، استراتژی را در وعده صبحانه میخورد.”
مثال سیاسی: لی کوان یو. او به عنوان بنیانگذار سنگاپور مدرن، فرهنگی مبتنی بر نظم، صداقت و شایستهسالاری را در این کشور نهادینه کرد که سنگ بنای تبدیل آن به یک قدرت اقتصادی شد.
فصل نهم:
رهبری در بستر ارتباطات غیررسمی – قدرت لحظههای خودجوش
گاهی تأثیرگذارترین لحظات رهبری، در جلسات رسمی رخ نمیدهد، بلکه در گفتگوهای خودجوش و غیررسمی شکل میگیرد .
· ارتباطات غیررسمی: این ارتباطات، فاصله قدرت را کاهش داده و فضایی امن برای گفتگوهای صادقانه ایجاد میکند.
· الگو بودن: رهبران در این فضاها میتوانند با به اشتراک گذاشتن نقاط ضعف و چالشهای خود، به الگوهای قابلدسترس و انسانی تبدیل شوند .
سخن بزرگان: از مقاله “فراتر از جلسات رسمی” برمیآید که “اعتماد با حضور واقعی ساخته میشود – ارتباط در یک فضای غیررسمی، فاصله قدرت را کاهش میدهد” .
مثال سیاسی: در سطح سازمانی، تجربه شخصی نویسنده مقاله “فراتر از جلسات رسمی” نشان میدهد چگونه یک گفتگوی ساده در مسیر بازگشت به خانه با یک همکار خجالتی، منجر به افزایش ۳۵ درصدی مشارکت او در تیم شد . این اصل در سطح کلان نیز توسط رهبرانی که در بین مردم حاضر میشوند (مانند پاپ فرانسیس) به کار گرفته میشود.
فصل دهم:
اخلاقمداری و حکمرانی خوب – رهبری پایدار
رهبری فاقد اخلاق، در درازمدت محکوم به شکست است. پایبندی به اصول اخلاقی، سرمایه اجتماعی یک رهبر است.
· شفافیت: تصمیمگیری و اقدامات باید تا حد امکان شفاف و قابل ردیابی باشد.
· انصاف و عدالت: یک رهبر باید با تمام اعضای تیم با انصاف رفتار کند و تبعیض قائل نشود.
سخن بزرگان: مهاتما گاندی میگوید: “شادی آن است که وقتی فکر، گفتار و کردارتان با هم در هماهنگی باشد.”
مثال سیاسی: ژولیوس نایرره. او به عنوان اولین رئیسجمهور تانزانیا، به خاطر زندگی ساده و بیآلایشش و پایبندی شدید به اصول اخلاقی مشهور بود. او هرگز از موقعیت خود برای ثروت اندوزی استفاده نکرد و “آموزه اوجاما” (خودکفایی) را ترویج داد.
خلاصه کارگاه سلوک پیشرفته رهبری
معاونین و مشاوران وزارت صمت تهران 1389
سلوک رهبری، یک فرآیند خطی نیست، بلکه چرخهای پیوسته از introspection (دروننگری) و action (اقدام) است. این سفر با خودآگاهی (فصل ۱) آغاز میشود. شما باید پیش از رهبری دیگران، کشتی وجود خود را در طوفان هیجانات و تعصبات هدایت کنید. این خودآگاهی، به شما کمک میکند تا سیستم ارزشی محکمی برای خود بنا کنید که در مواقع بحران، همچون قطبنمایی شما را راهنمایی کند. ماندلا این مسیر را با تاب آوری بینظیرش طی کرد.
پس از بنیانگذاری این ستون درونی، نوبت به برقراری پل با دیگران میرسد. اینجاست که هوش هیجانی و ارتباط مؤثر (فصل ۲) به میدان میآید. توانایی درک هیجانات خود و دیگران، کلید مدیریت تعارضات و ایجاد انسجام در تیم است. روزولت با همین هنر، امید را به یک ملت دچار یأس بازگرداند. این ارتباطات، زمانی به اوج اثربخشی خود میرسند که در قالب رهبری خدمتگزار (فصل ۳) درآیند. هنگامی که شما اولویت خود را خدمت به تیم و رشد اعضای آن قرار دهید، به طور طبیعی به آنان اعتماد کرده و آنان را توانمند میسازید. این همان فلسفهای بود که گاندی را به نمادی جهانی تبدیل کرد.
اما یک تیم توانمند به کجا باید برود؟ اینجاست که بینش و تفکر استراتژیک (فصل ۴) نقش خود را ایفا میکند. یک رهبر، نقشهخوان سازمان است. او باید بتواند مسیر آینده را ترسیم و ابهامات آن را برای تیمش شفاف کند. مارگارت تاچر با چنین بینشی، اقتصاد یک کشور را متحول ساخت. البته، حرکت در مسیر تحقق این بینش، مستلزم گرفتن تصمیمهای شجاعانه (فصل ۵) است. رهبران در این لحظات، تنها و بیپناه هستند. آنان باید با شجاعت تصمیم بگیرند و مانند ترومن، مسئولیت کامل آن را بپذیرند.
از آنجا که مسیر موفقیت، هموار نیست، سازگاری و انعطافپذیری (فصل ۶) یک ضرورت است. رهبران مشتاق، مانند چرچیل، خود را با شرایط متغیر وفق میدهند و از شکستها درس میآموزند. بخشی از این یادگیری، از طریق مربیگری و توسعه استعدادها (فصل ۷) حاصل میشود. هنگامی که شما مانند آیزنهاور به پرورش جانشینان بپردازید، در حقیقت آینده سازمان خود را تضمین کردهاید. این تلاشها در نهایت به خلق یک فرهنگ سازمانی مثبت (فصل ۸) منجر میشود. فرهنگی که مانند دستورالعمل DNA سازمان، رفتارهای خودجوش و مثبت را در غیاب رهبر ترویج میکند. لی کوان یو ثابت کرد که چگونه فرهنگ میتواند یک ملت را متحول کند.
نکته ظریف و در عین حال قدرتمند، توجه به قدرت ارتباطات غیررسمی (فصل ۹) است. همانگونه که در تجربه شخصی یکی از مقالات آمده، یک گفتگوی ساده در مسیر برگشت به خانه میتواند تأثیری به مراتب عمیقتر از دهها جلسه رسمی داشته باشد . در نهایت، تمام این اجزا، باید بر بستری از اخلاقمداری و حکمرانی خوب (فصل ۱۰) استوار باشند. رهبری بدون اخلاق، مانند خانهای است که بر روی شن بنا شده باشد و دیر یا زود فرو خواهد ریخت. نایرره نمونه تجسم یافته این اصل بود.
منابع برای مطالعه و الهامبخشی بیشتر
۷ کتاب مشهور در حوزه رهبری
1. “هفت عادت مردمان مؤثر” اثر استفان کاوی – بنیانگذار رهبری مبتنی بر اصول.
2. “رهبری اصیل” اثر بیل جورج – کشف ارتباط بین خودآگاهی و رهبری مؤثر.
3. “از خوب به عالی” اثر جیم کالینز – چرا برخی شرکتها جهش میکنند و برخی دیگر نه؟
4. “رهبری بدون فرمانروایی” اثر جی.او. جانسون – درسهای رهبری از ارتش.
5. “استارتاپ ناب” اثر اریک ریس – رهبری و نوآوری در محیطهای پرشتاب و نامطمئن.
6. “پنج Dysfunction یک تیم” اثر پاتریک لنسیونی – داستانی درباره ساختن تیمهای منسجم.
7. “انگیزه: علم نهانی محرکها” اثر دانیل اچ. پینک – درک نیروهای محرک انسان.
۷ فیلم و سریال برای درک بصری رهبری
1. “گاندی” (۱۹۸۲) – تجسم رهبری خدمتگزار و تغییر بدون خشونت.
2. “سرباز جوان” (A Few Good Men) (۱۹۹۲) – تقابل بین رهبری اخلاقی و رهبری فاسد.
3. “آپولو ۱۳” (۱۹۹۵) – رهبری در شرایط بحرانی و مدیریت تیم تحت فشار شدید.
4. “سخنرانی پادشاه” (The King’s Speech) (۲۰۱۰) – اهمیت ارتباطات و غلبه بر ترس.
5. (“The Crown (Series) (۲۰۱۶)” – بررسی رهبری در بافت سیاسی و تاریخی.
6. “سربازان نبرد (۱۲ Strong) (۲۰۱۸) – رهبری در محیطهای پیچیده و چندفرهنگی.
7. “فراتر از جلسات رسمی” (یک مستند مفهومی) – نمایش قدرت ارتباطات غیررسمی در رهبری .
۷ سایت تخصصی برای بهروز ماندن
1. Harvard Business Review (HBR.org) – معتبرترین منبع مقالات و تحقیقات رهبری.
2. LinkedIn Learning – دورههای ویدیویی از مدرسان بینالمللی رهبری.
3. TED Talks (TED.com) – سخنرانیهای الهامبخش از رهبران جهان.
4. Center for Creative Leadership (CCL.org) – منابع برای توسعه رهبری.
5. Inc.com (Leadership Section) – مقالات کاربردی برای رهبران کسبوکار.
6. Entrepreneur.com (Leadership Section) – نکات و استراتژیهای رهبری.
7. Gallup.com (Workplace Section) – دادههای تحقیقاتی درباره مشارکت کارکنان و رهبری.
نتیجهگیری نهایی
رهبری، یک سفر است، نه یک مقصد
همانطور که در طول این مقاله از زبان دکتر مازیار میر بیان شد، سلوک تخصصی رهبری در سازمان، یک دوره آموزشی چندماهه نیست؛ یک سبک زندگی است. این سفر با یک تصمیم شخصی برای رشد کردن آغاز میشود و با تعهد به رشد دیگران به کمال میرسد. این مسیر، همواره با چالشهایی مانند تنهایی تصمیمگیری، مقاومت در برابر تغییر و وسوسه مصالحه بر سر اصول همراه است. اما پاداش آن، ساختن سازمانی پایدار، خلاق و انسانی است که نه تنها به سود مالی، که به ارزش اجتماعی میاندیشد.
شما به عنوان یک رهبر، نه با عنوان سازمانیتان، بلکه با اثری که بر مردم و سازمان خود میگذارید تعریف میشوید. همانگونه که “بنیانگذار بیمارستان نور” با تلاش و پشتکار خود توانست نه تنها یک مؤسسه، که یک میراث ماندگار در حوزه سلامت ایجاد کند . اکنون این شما هستید که باید این مشعل را بردارید و مسیر خود را در این سلوک روشن کنید. به یاد داشته باشید که بزرگترین پروژه رهبری شما، خود شما هستید.دقیقا خودمان…..
پیروز و پایدار باشید،
دکتر مازیار میر


