سیستمی اندیشیدن راهکاری برای بسیاری از مشکلاتی است که هر روز در سزمانها شاهد آن هستیم.
برای فهم اینکه چطور تفکر سیستمی برای تعریف، حل و آزمودن راه حلها قابل استفاده است، یک فرآیند ۷ مرحلهای را فراهم کردهایم، برای بهره بردن از این فرآیند
در حل موضوعات در محل کار خود.
۱- داستان را کامل تعریف کنید
نقطه شروع برای یک تحلیل بر پایه تفکر سیستمی این است که سرتان را از زیر برف درآورده و به جای اقدام برای حل مشکل کمی درباره آن بیندیشید.
یک راه موثر برای این کار جمع کردن تمام بازیگران مهم است و این که از آنها بخواهید هر یک مسئله را از نقطه نظر خود بیان کنند.
۲- نمودارهای “رفتار بر حسب زمان” را رسم کنید
در مرحله تعریف داستان بیشتر انرژی بر لحظه حال متمرکز است. اما وقتی به سمت نمودارهای رفتار بر حسب زمان (Behavior Over Time: BOT) میرویم، شروع
میکنیم به اتصال حال به گذشته و حرکت از دیدن رویدادها به تشخیص الگوها در طول زمان.
در هر مرحله یک متغیر را بر روی کاغذ Post-It نوشته و با چسباندن یکی یکی آنها نمودار را پیش برید. بازه زمانی گسترهای از گذشته تا اکنون دارد، اما میتواند شامل
پیشبینیهای آینده نیز باشد.
۳- یک بیانیه تمرکز ایجاد کنید
در این مرحله، میخواهید بیانیهای ایجاد کنید که انرژی را به سمت ادامه فرآیند هدایت کند. این بیانیه ممکن است آنچه افراد میخواهند یا سوالی درباره دلیل رخ دادن
اتفاقاتی را تصویر کند.
۴- ساختار را شناسایی کنید
حالا به دنبال توصیف ساختارهای سیستمی هستید که خالق الگوهای رفتاری شناسایی شده هستند. آرکتایپهای سیستمی راهی سادهایاند برای شروع ساخت
یک تئوری برای اینکه چرا و چطور اتفاقات رخ میدهند.
کار را با مرور داستان، نمودارها و بیانیه تمرکز شروع کنی؛ تا ببینید آیا خط داستانی یک آرکتایپ را دنبال میکنند یا خیر.
اگر چنین بود نمودار علیت آرکتایپ را رسم کنید، Post-It هایی که متغیرها رویشان چسبیدهاند را به آن اضافه نموده و آنقدر آزمون و خطا کنید تا به نموداری برسید که به
نظر آنچه در جال رخ دادن است را در برگرفته.گروه در خسرونوش به این نتیجه رسیدند که مشکلشان منطبق بر داستان آرکتایپ “انتقال بار” است. در این شرایط مشکل
با راهکارهای کوتاه مدتی حل میشود که توجهات را از بهبودهای اساسی منحرف میکند. یک حلقه تعادلی را شناسایی کردن که توصیف کننده چگونگی حل مشکل
مشتریان با اقدامات قهرمانانه دقیقه نودی بود (راه حل رویداد محور)؛ آن هم به قیمت از دست دادن ارتقا و بازطراحی سیستم تولید/توزیع (راهکار اساسی). وقتی افراد
به مرور میآموختند که قهرمان بازی پاداش دارد، تمایل و تواناییشان برای نشانه رفتن مشکلات سیستمی کاهش مییافت.
۵- رفتن به عمق موضوعات
وقتی که یک تئوری خوب از آنچه در حال رخ دادن است داشته باشید، وقت آن است که نگاهی عمیقتر بر موضوعات زیربنایی داشته باشیم تا از فهم به عمل برسیم.
چهار حوزه است که باید شفافسازی شود:
هدف سیستم:
از خود بپرسیم “در افق بلندتر، واقعا چه چیزی اینجا میخواهیم؟
مدلهای ذهنی:
اکتشاف مدلهای ذهنی را با کشیدن ابر فکری برای روابطی که در نمودار نشاندهنده تصمیمگیری افراد هستند، نشان میدهیم.
سیستم بزرگتر:
روابط و حلقهها را بیافزاییم تا حوزه بررسی داستان جامعتر شود و ارتباطات با سیستم بزرگتر برقرار گردد.
نقش شخصی:
نقش خود را در موقعیت به رسمیت شناخته و روشن سازیم.
۶- یک مداخله را برنامهریزی کنیم:
موقع برنامهریزی برای مداخله، از دانشی که نسبت به سیستم داریم استفاده کرده تا راهکاری را طراحی کنیم که ساختارش را برای ایجاد نتایجی که به دنبالش
هستیم تغییر دهد.این کار ممکن است به شکل اضافه کردن ارتباط یا حلقهای جدید که نتیجه ایجاد رفتار دلخواه باشد، شکستن یک حلقه یا ارتباطی که رفتار ناخواسته
را تولید میکند و یا ترکیبی از این دو، صورت گیرد. معمولا قویترین مداخلات شامل تغییر طرز فکر افراد درگیر در سیستم میشود.
۷- به یک راه حل تازه هم بیاندیشیم
همیشه یک راه حل بهتر وجود دارد با یک اطاق فکر تازه به دنبال یک راه حل تازه باشیم
قسمتی از یک چرخه
حتی یک متفکر سیستمی نیز ممکن است به فرآیندهای خطی بازگردد. اما یادگیری یک زنجیره است، که قرار نیست یک بار در آن از ابتدا به انتها برسیم.
وقتی که یک مداخله را طراحی و آزمایش کردیم، وقت آن است که به سمت فعال زنجیره یادگیری منتقل شویم. این فرآیند شامل اقدام کردن، دیدن نتایج، و سپس
بازگشت برای سنجش خروجیها با رویکردی سیستمی است.
تقویت تفکر دینامیک با الگوهای رفتار مرجع
مفیدترین ابزار برای تقویت مهارت تفکر پویا الگوی رفتار مرجع است (Reference Behavior Pattern: RBP)؛ نوعی نمودار رفتار در طول زمان. یک RBP نموداری در طول
زمان از متغیریست که به نظر موضوع یا چالش بوجود آمده را بهتر از همه نشان میدهد.ایجاد یک RBP در ابتدای هر تلاش برای بهبود عملکرد یا طراحی استراتژی، یکی
از بهترین راهها برای متمرکز کردن انرژی گروه است و در عین حال رویکرد تفکر دینامیک را نیز تشویق میکند. در زیر دو مثال برای استفاده موثر از این ابزار آمده است:
مثال اول:
تیمهای در سطح جهانی:
یک گروه از مدیران ارشد از یک گروه محصولات سختافزاری در یک شرکت تکنولوژیک، به دنبال راه حلی برای مشکلات عملکرد در گروهشان بودند. در یک جلسه، به این
توافق رسیدند که پاسخ در توسعه تیمهای در سطح جهانی است. برای یافتن راه گروه باید به سوالات بسیاری جواب میداد.
- چدر تیمهای کنونی به این سطح نزدیک بودند؟
- این سطح جهانی خود در طول زمان چگونه تغییر میکند؟
- چنین تغییری چقدر زمان و هزینه خواهد برد؟
تا وقتی که گروه قادر نبود این چالش را به عنوان یک مشکل دینامیک (پویا) ببیند، کار غیر قابل حل بود.سوالی که مدیران را بر آن داشت دینامیک فکر کنند این بود: چطور
میفهمید که آیا تیم جهانی دارید (یا چه شاخصهای عملکردی مشخص کننده این تیمها هستند)؟ این پرسش باعث شد که گروه یک مجموعه از معیارهای عملیاتی را
تعریف کند (مثل زمان چرخههای توسعه محصول، نرخ عیوب تولید، و …). این کار کمک میکند نموداری بر حسب زمان ترسیم کنند که یک روند تاریخی نمایان شود،
وضعیت کنونی استخراج شود و روندهای آینده تصور گردد. بینش حاصل از RBPها تیم را قادر ساخت به شکل غیر انتزاعی درباره محرکهایی که میتوانستند در ارتقا
عملکرد به کار گیرند، فکر کنند.
مثال دوم:
درآمدهای در حال کاهش
مثال دوم مربوط به یک شرکت خدمات مالی است که در آن مقدار درآمد، تعداد تبادلات مالی و مشترکان کارت اعتباریشان رو به رشد بود. در ابتدا RBPهای مربوط به
تمامی معیارهای کلیدی کمپانی شیبی صعودی داشت. با این حال وقتی که نمودار درآمد سالیانه تقسیم بر تعداد مشترکیان کارت اعتباری بر حسب زمان رسم شد،
موضوع جالبی مشخص گردید. منحنی برای چند سالی رشد کرده، و سپس حالت نزولی گرفته و پنج سال این کاهش ادمه یافته بود. این افت درآمد بر تعداد مشترکیان
نشان دهنده حضور مشتریانی بود که ظاهرا تمایل کمتری به استفاده از کارت داشته یا درآمدشان پایین بو. (که هر دو نشانههای اشباع بازار بودند).این مثال
نشاندهنده موضوع مهم دیگری برای بخاطرسپاری هنگام ساخت RBPها است. معمولا تمرکز روی شاخصهای نسبی عملکرد بهتر از انواع مطلق آن است. این عمل
تقسیم تغییرات نسبی را فاش میکند که بینش جدیدی را فراهم میکند.این مثالها این را روشن میکند که محور زمان نقشی اساسی در RBPها بازی میکند. در
ساخت یکی از این نمودارها به این فکر کنید که تغییرات در موضوع به صورت دقیقهای، هفتگی یا سالیانه است. برای مثال افراد در تجهیزات الکتریکی با نوسانات ساعت
به ساعت و به تبع آن تغییرات قیمتی سریع، مواجه هستند. اما قابلیت اعتماد طولانی مدت به یک اقتصاد بستگی به تصمیمات کلانی دارد که آهنگی سالیانه خواهد
داشت.وقتی که هدف آزمودن روندها در بازه چند ساله یا چند ماهه باشد، ترسیم RBP ساعتی بیمعنی خواهد بود. توجه زیاد به واحدهای زمانی در یک RBP روش
مهمی ست در حفظ وجوه تاکتیکی و استراتژیک با رویکردی مناسب (و خلق بینشی بسیار شفاف درباره راههای ارتقاء عملکرد).
مسیر رو به جلو
تفکر دینامیک با تمرکز بر روی روندهای گذشته، شما را تشویق میکند که به روابط سیستمی زیربنایی نگاه کنید و سر نخهایی نیز از طبیعت این روابط فراهم میکند.
این مهارت همچنین توجه را به سمت شکل دادن و زمانبندی “مسیر رو به جلو” هدایت میکند. که شما را برای تفکر درباره مشکلات محتمل بسیار که در مقابل هر
تغییری میتواند باشد، تحریک میکند.با استفاده از منحنیهای الگوی رفتار مرجع میتوانید مهارتهای تفکر دینامیک خود را به نقطه بهتری ارتقاء دهید. رویکرد جدیدی
که از این نوع تفکر حاصل میشود، میتواند به شما کمک کند اقدامات با توان اهرمی بالاتری برای بهبود عملکرد طراحی کنید.