
چهار محور ساختاری برای بازگرداندن مذاکره

تحلیلی فراتر از واکنشهای لحظهای
نوشته دکترمازیارمیراستاد مذاکرات پیچیده و پژوهشگر تحولات دیپلماسی
وقتی دو طرف از میز بلند میشوند، نه بهخاطر ناتوانی در توافق، بلکه بهخاطر فروپاشی سازوکارِ اعتمادِ ساختاری است که قبلاً هرگز بهدرستی تأسیس نشده بود.
نقطهٔ شکست
هنگامی که مذاکره قربانی «عملِ غیرمنتظره» میشود
در زمستان سال ۲۰۲۵، فضایی که میتوانست نقطهٔ عطفی در تحولات منطقهای محسوب شود، با یک ضربهٔ هدفمند منفجر شد. مذاکرات غیرمستقیم بین دو کشور — که با میانجیگری غیررسمی و در سکوت دیپلماتیک ادامه یافته بود — ناگهان با حملهای نظامی متوقف گردید. این حمله نه تنها یک اقدام تاکتیکی بود، بلکه عملی *در جهت تخریب زیرساخت مذاکره*محسوب میشد.
آنچه در ظاهر، تلاشی برای «تضمین امنیت» بود، در واقع *خرابکاری عمدی در مکانیسم تعامل دوجانبه* بود: در لحظهای که طرفین در حال ترسیم خطوط اعتماد و واکنش بودند، یک بازیگر ثالث — با انگیزههای ساختاریِ منطقهای — تصمیم گرفت که بازی را از دست ذینفعان اصلی برباید.
نتیجه؟
فرسودگی نهادیِ اعتماد، بازگشت به وضعیت «عدم تعهد»، و تبدیل مذاکره از یک فرآیند دوجانبه به یک صحنهٔ چندلایه از تهدید، فشار و اقدامات یکجانبه.
اما آیا دریچهٔ مذاکره بسته شده است؟
خیر.
دریچه تنها زمانی بسته میشود که طرفین از **تفسیر علمیِ شکست** دست بردارند و بهجای تحلیل ساختاری، به سراغ توجیههای روانشناختی و سیاسیِ مقطعی بروند.
و اینجاست که باید به چهار محور بنیادی توجه کرد — نه بهعنوان توصیه، بلکه بهعنوان **چارچوبهای نظری برای بازسازیِ فرآیندِ تعامل**.
—
چهار رکن ساختاری برای بازگشت به میز:
چارچوبی برای مذاکرهٔ هوشمند
بخش نخست
شکستن چرخهٔ «اجبار – واکنش منفی»
در نظریهٔ تعامل استراتژیک، هرگاه یک طرف بهجای ارائهٔ امتیازاتِ متقابل، صرفاً قدرت خود را نمایش دهد، چرخهای خودتقویتکننده شکل میگیرد:
اقدام تنبیهی → واکنش مقابلهای → تشدید → فروپاشی
این چرخه در پنج دور مذاکرهٔ گذشته بهوضوح مشاهده شد:
– افزایش تحریم → تسریع فعالیتهای هستهای
– تهدید نظامی → افزایش ذخایر اورانیوم
– بمباران → تعلیق بازرسیهای بینالمللی
راهکار ساختاری:
طرفین باید *تعهد خود را از نتیجه به فرآیند منتقل کنند*. این شامل:
– تعهد صریح به عدم اقدام نظامی تا پایان دورهٔ مذاکره
– حذف یا تعدیل مهلتهای غیرواقعبینانه که بار سیاسی دارند
– تعلیق اقدامات یکجانبه در طول گفتگوها
– کاهش اظهارات عمومی که بار احساسی دارند و فضای مذاکره را سمی میکنند
> در مذاکرات پیچیده، سکوتِ هدفمند، اغلب نشانهٔ تمایلِ بیشتر است تا سخنِ پررنگ.
بخش دوم
توافق بر قالبِ فرآیند و افقِ انتظارات
بسیاری از شکستها، در واقع، **شکست در تعریف صحیح از «موفقیت»** است. یک طرف منتظرِ یک توافق جامع، نهایی و بیبازگشت است؛ طرف دیگر، تنها به دنبال گامهای اولیه برای کاهش تنش است.
نظریهٔ مذاکرهٔ مرحلهای (Incremental Engagement) نشان میدهد که در شرایط بیاعتمادی عمیق، **ثبات فرآیند مهمتر از جسارت نتیجهگرایی است**.
راهکار ساختاری:
– تعریف یک قالب ترکیبی: مذاکرهٔ غیرمستقیم + لحظات تعامل مستقیم در مواقع حساس
– تفکیک موضوعات به دو حوزهٔ قابلجداشدن:
– *امنیتی*:
سطح غنیسازی، ذخایر، بازرسی، فعالیتهای منطقهای
– *اقتصادی*:
تحریمهای مالی، داراییهای مسدود، صادرات نفتی
– توافق اولیه روی یک یا دو مورد کوچک، تا چرخهٔ «امتیاز در برابر امتیاز» راهاندازی شود
> در دیپلماسی هوشمند، *توافق کوچکِ قابل اجرا، مقدمهای بر توافق بزرگِ پایدار است*
بخش سوم
حل تعارض در محورهای فنی: غنیسازی و ذخایر اورانیوم
در سطح فنی، دو موضوع اصلی همواره مانع اصلی بودهاند:
1. *سطح غنیسازی*:
آیا غنیسازی، خود بهخود یک تهدید است؟ یا تنها سطح و مقصد آن مهم است؟
2. *ذخایر اورانیوم*:
آیا باید بهصورت پیششرط نابود شوند؟ یا در قالب یک فرآیند تبادلی کاهش یابند؟
در تحلیل ساختاری، *هیچیک از این دو موضع، ذاتاً غیرقابل انعطاف نیستند* — مگر آنکه بهعنوان ابزاری برای اثبات «قدرت داخلی» مورد استفاده قرار گیرند.
راهکار ساختاری:
– پذیرش غنیسازی در سطوح پایین (زیر ۵٪) در چارچوب برنامههای صلحآمیز و با نظارت مستمر
– پیشنهاد همکاری در ساخت رآکتورهای تحقیقاتی با مشارکت بینالمللی
– اجرای مدل سهمرحلهای:
– مرحلهٔ اول: تعلیق غنیسازی بالا ← کاهش تحریمهای انسانی
– مرحلهٔ دوم: کاهش ذخایر ← رفع تحریمهای بانکی
– مرحلهٔ سوم: اجرای پروتکل الحاقی ← عادیسازی روابط دیپلماتیک
> در مذاکرات فنیمحور، *علم، نه سیاست، باید سخنگوی واقعیت باشد*.
بخش چهارم
مهار بازیگران ثالث: زمانی که مذاکره تحت سایهٔ نفوذ قرار میگیرد
شاید دشوارترین چالش، **مدیریت عوامل غیرذینفعِ اصلی** باشد — آنهایی که منافع ساختاریشان با موفقیت مذاکره در تعارض است.
در این مورد، دو بازیگر کلیدی نقش ایفا کردند:
– *نیروهای داخلی*
در ساختار سیاسی یکی از طرفین که با فشار بر تصمیمگیرندگان، موضع حداکثری را تقویت کردند.
*یک بازیگر منطقهای*
که با اقدام نظامی، نه تنها مذاکره را متوقف کرد، بلکه سیستم بینالمللی عدم اشاعه را بهخطر انداخت.
راهکار ساختاری:
– دولت مسئول باید *تعهدی قانونی و عمومی* نسبت به فرآیند مذاکره اعلام کند که فراتر از چرخهٔ انتخاباتی باشد.
– ایجاد یک *سازوکار نظارتی مستقل* برای جلوگیری از اقدامات یکجانبه در دوران گفتگوها.
– تبدیل بازیگران منطقهای از «طرف مخالف» به «شاهد مسئول» در چارچوب یک کنسرسیوم همکاریمحور.
> در دیپلماسی نوین، موفقیت زمانی رقم میخورد که مذاکره از سیاست داخلی جدا شود و به یک فرآیندِ نهادی تبدیل گردد.
نتیجهگیری نهایی
آیا میتوان به توافق رسید؟
بله.
اما نه بهخاطر اینکه شرایط مساعد شدهاند، بلکه بهخاطر اینکه ، شکست اخیر، یک درس ساختاریِ دردناک اما ضروری بوده است.
دامنهٔ موضوعات، در واقع محدود است:
– برای یک طرف، *امنیتِ وجودی و منطقهای* محور اصلی است.
– برای طرف دیگر، *بازیابی اقتصادی و خروج از انزوا* اولویت دارد.
و این یعنی *فضایی برای معامله وجود دارد* — نه بر پایهٔ احساسات، بلکه بر پایهٔ منطقِ ساختاریِ منافع متقاطع.
اما موفقیت، منوط به چهار شرط است:
1. شکستن چرخهٔ تنبیه و واکنش
2. توافق بر قالب و افقِ انتظارات
3. مصالحه در محورهای فنیِ قابلانعطاف
4. مهار تأثیرپذیری از نیروهای ثالث
و در نهایت، همهٔ اینها به *ارادهٔ سیاسی هوشمند* و *حداقل سطحی از اعتمادِ اجراشده* بستگی دارد — اعتمادی که نه با سخن ساخته میشود، بلکه با گامهای کوچک، قابل رؤیت و قابل برگشتناپذیر.
> «مذاکره زمانی جان میگیرد که طرفین از ترسِ شکست، به امیدِ گام بعدی حرکت کنند —
> نه بهخاطر ایمان به طرف مقابل،
> بلکه بهخاطر ایمان به فرآیندِ خودِ مذاکره.»
دکتر مازیار میر محقق و پژوهشگر مسائل دیپلماسی و استاد مذاکرات پیچیده
18 آبان 1404 مشهد مقدس
نوشتهشده در روزی که دیپلماسی به شدت نیازمند بازگشت به خانهٔ اصلی خود یعنی علم و عمل دارد.
