
نقشه راه برای تحلیل رفتار متقابل تشخیص و ناکام سازی تلههای رابطه
نوشته دکترمازیارمیر محقق وپژوهشگر
ایران تهران جماران 31 فروردین 1389
به روز رسانی 1399
چطور و چگونه با شناسایی نقشهای والد، بزرگسال و کودک در گفتوگوهای روزانه، از سوءتفاهمهای عمیق و کنترلپذیریهای پنهان اجتناب کنیم.

—
#روانبازیهای نامرئی
نقشه راه تحلیل رفتار متقابل برای تشخیص و ناکامسازی تلههای رابطهای
اگر هنوز هم فکر میکنی گفتگو فقط کلمه است، داری در بازی روانی شکست میخوری.

مقدمهای بر فراتر از سطح
وقتی کلمات، پردهای برای انتقال نقشهای نامرئی هستند
هر گفتگوی انسانی، در ظاهر، جریانی از سیگنالهای زبانی است — جملههایی که پشت سر هم میآیند، اطلاعات را منتقل میکنند، نظرات را مطرح میسازند و تصمیمات را رقم میزنند. اما در عمق، هر گفتگو یک **تعامل روانشناختی چندلایه** است که در آن، سه شخصیت درونیِ هر فرد — والد، بزرگسال و کودک — به صورت غیرآگاهانه در حال بازی هستند. این بازیها، که اریک برن در دههٔ ۱۹۶۰ آنها را «روانبازیها» (Psychological Games) نامید، هرگز در دستور جلسه نمیآیند، اما سرنوشت روابط، قراردادها و حتی هویتهای فردی را تعیین میکنند.
در این مقاله، ما وارد حوزهای میشویم که در آن، پیوسته نگاهی عمیق به تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) البته نه بهعنوان یک نظریهٔ درمانی، بلکه بهعنوان یک سلاح استراتژیک عمل میکند:
ابزاری برای خواندن «منبع رفتار» طرف مقابل، تشخیص لحظهای تلههای رابطهای، و فرار از چرخههای نابودگری «سود-باخت» که بهظاهر، مبتنی بر احترام و منطق به نظر میرسند.

فصل نخست
سه حالت روانی
معماری پنهان هر صحبت
اریک برن معتقد بود که ذهن انسان، شبیه یک سیستم عامل چندکاره است که سه «حالت روانی» (Ego States) در آن همزمان فعالاند:
1. **والد (Parent)**: مجموعهای از ضوابط، ارزشها، انتقادها و مراقبتهایی که از والدین و نهادهای اقتدارگر یاد گرفتهایم. این حالت، در دو زیرشاخه ظاهر میشود:
– *والد مراقب* (Nurturing Parent): بخشنده، آرامبخش، حمایتگر.
– *والد مجازاتگر* (Critical Parent): سرزنشکننده، قضاوتگر، سلبکنندهٔ حق ابراز وجود.
2. **بزرگسال (Adult)**: مرکز پردازش منطقی، بیطرف، مبتنی بر واقعیت و داده. این حالت، زمانی فعال است که فرد بدون احساس یا قضاوت، تنها بر اساس شواهد تصمیم میگیرد.
3. **کودک (Child)**: بخشی از روان که حاوی احساسات خام، واکنشهای تکانشی، شادیهای بیپروا یا ترسهای بیاساس است. دو زیرمجموعه دارد:
– *کودک آزاد* (Free Child): خلاق، شیطنتآمیز، بیانگر تمایلات عمیق.
– *کودک اطاعتگر* (Adapted Child): ترسو، خودسرکوبشده، مستعد تسلیمشدگی.
**نکتهٔ بسیار ظریف**: هر جملهای که میگوییم، تنها از یکی از این منابع سرچشمه نمیگیرد — بلکه **تن صدا، حرکت دست، کج کردن سر، یا حتی سکوت** ما، شاخصهایی برای تشخیص منبع واقعی هستند.
> مثال: فردی میگوید: «من کاملاً با تو موافقم.»
> اما همزمان، نگاهش به پایین دوخته شده، صدایش فشرده است و شانههایش بالا رفتهاند. این نشانهها، حاکی از فعالبودن «کودک اطاعتگر» است — نه «بزرگسال». یعنی: *موافقت ظاهری، با مقاومت درونی همراه است.*

فصل دوم
روانبازیها
مکانیزمهای پنهان برای کسب «سود احساسی»
برن توضیح میدهد که انسانها، حتی در موفقترین روابط، گاهی بهطور ناخودآگاه، **بازیهای روانی** را اجرا میکنند تا به یکی از سه هدف دست یابند:
1. تأیید الگوهای قدیمی («من همیشه قربانیام»)،
2. کسب توجه (حتی اگر منفی باشد)،
3. اجتناب از مسئولیت واقعی.
چند روانبازی کلیدی در فضاهای روزمره:
– «چرا نمیکنی؟ — خُب، من هم نمیکنم!»
یک طرف از طرف دیگر میخواهد تغییری ایجاد کند (معمولاً از حالت والد مجازاتگر)، اما طرف دوم با سکوت یا مقاومت پنهان (کودک اطاعتگر) پاسخ میدهد. نتیجه: هر دو احساس «حق با خود داشتن» میکنند، ولی رابطه فرسوده میشود.
– «من همیشه درست میکنم»
فردی با جمعآوری «شواهد» جزئی (از حالت والد مجازاتگر) سعی میکند دیگران را به اشتباه نشان دهد. این بازی در مذاکرات حقوقی بسیار خطرناک است، چرا که مخاطب را وادار به دفاع عاطفی میکند.
– «اگه میدونستی چقدر سخت بود…»
نوعی بازی «قربانیسازی» است که با ظاهری از رنج، توجه و همدردی میطلبد — اما در واقع، از مسئولیت خروج از وضعیت فرار میکند.
این بازیها، هرگز با قصد شیطنت طراحی نمیشوند؛ بلکه ضربالاجلهای روانی هستند که در کودکی شکل گرفتهاند و اکنون، در بزرگسالی، بهعنوان مکانیزمهای بقا عمل میکنند.
فصل سوم
تلههای رابطهای — چرا بزرگسالان هم به دام کودکان خود میافتند؟
بسیاری از تعارضات، نه بهخاطر اختلاف نظر، بلکه بهخاطر **عدم هماهنگی حالتهای روانی** بین دو طرف است.
فرض کنید در یک جلسهٔ کاری، مدیر از حالت «بزرگسال» میپرسد:
> «آیا میتوانی تحویل را دو روز زودتر بدهی؟»
اما کارمند، از حالت «کودک اطاعتگر» پاسخ میدهد:
> «بله، حتماً…» — در حالی که دلش پر از استرس است.
اینجاست که **تعامل متقاطع (Crossed Transaction)** روی میدهد: پیام منطقی مدیر، با پاسخ احساسی کارمند برخورد میکند. نتیجه؟ مدیر فکر میکند همکاری شده، اما کارمند دچار سوختگی روانی میشود.
راهکار استراتژیک
آموزش هماهنگی روانی (Parallel Transaction).
بهجای پاسخ دادن از کودک، باید گفت:
> «از نظر فنی ممکن است، اما نیاز به منابع بیشتر دارد. بیایید هزینهها را بررسی کنیم.»
این جمله، از حالت «بزرگسال» ارسال شده و گفتگو را در مسیر منطقی نگه میدارد.
فصل چهارم
ناکامسازی روانبازیها — فن خروج از چرخهٔ نابودگر
برن پیشنهاد میکند که برای متوقف کردن یک روانبازی، باید **الگوی انتظار طرف مقابل را شکست**. این کار، تنها از طریق فعالکردن «حالت بزرگسال» و ارائهٔ پاسخی غیرمنتظره امکانپذیر است.
> **مثال
> طرف مقابل میگوید (از حالت کودک): «هیچکس مرا درک نمیکند!»
> پاسخ معمول: «چرا عزیزم، من درکت میکنم!» (که بازی را ادامه میدهد).
> پاسخ استراتژیک: «درک شدن، نیازمند بیان دقیقتر است. چه چیزی را نیاز داری که من بشنوم؟»
> این جمله، فرد را از حالت کودکی به سمت بزرگسالی هدایت میکند.
این فن، در مذاکرات حقوقی، فضاهای مدیریتی و حتی روابط زناشویی، قدرتمندترین ابزار برای **شکستن چرخهٔ انتقال احساسی** است.
فصل پنجم
نقشه راه عملی — چکلیست تحلیل رفتار متقابل برای افراد باهوش رابطهای
برای تحول یک رابطه از «تله» به «پل ارتباطی»، از این چکلیست استفاده کنید:
1. قبل از هر گفتگو مهم: خود را به حالت «بزرگسال» هدایت کنید (تنفس عمیق، سؤال داخلی: «چه دادههایی در دست دارم؟»).
2. در حین گفتگو: گوش به کلمات نده — گوش به «منبع رفتار» طرف مقابل بده.
3. اگر واکنش عاطفی داشتی: متوقف شو. بپرس: «آیا این واکنش، از کودک یا بزرگسال من میآید؟»
4. هرگز بهجای پاسخ به محتوا، به سیگنال روانی پاسخ بده: اگر طرف مقابل از «والد مجازاتگر» حمله کرد، پاسخ را از «بزرگسال» بده — نه از «کودک».
5. پس از هر تعامل: ثبت کن: «چه حالتهایی فعال بودند؟ چه بازی ممکن بود اجرا شود؟ چگونه آن را ناکام گذاشتم؟»
نتیجهگیری نهایی دکترمازیارمیر
هوش رابطهای، بالاتر از هوش عاطفی است
هوش عاطفی به ما میآموزد که احساسات خود را مدیریت کنیم.
اما هوش رابطهای — که ریشه در تحلیل رفتار متقابل دارد — به ما میآموزد که ساختار نامرئیِ هر تعامل را تشخیص دهیم، نقشهای روانی را نقشهبرداری کنیم و از تلههایی که با ظاهری از احترام، هویت ما را میبلعند، فرار کنیم.
هنر ارتباط، دیگر در گفتن درستِ کلمات نیست.
هنر ارتباط، در خواندن صحیحِ سکوتها است.
«هر کسی که بتواند در میانهٔ یک روانبازی، بگوید: ‘این بازی را نمیخواهم’ — نه تنها رابطهاش را نجات داده، بلکه هویتش را از تسخیرِ گذشته آزاد کرده است.»
—
منابع پیشنهادی دکترمازیارمیر برای مطالعهٔ بیشتر
– Berne, E. (1964). *Games People Play: The Psychology of Human Relationships*.
– Steiner, C. (1974). *Scripts People Live*.
– Woollams, S., & Brown, M. (1978). *Transactional Analysis.
– سایت رسمی انجمن بینالمللی تحلیل رفتار متقابل (ITAA): www.itaa-online.org
– فیلم مستند: The Secret Life of Interactional* (BBC, 2019)

