ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

درباره بنیاد میر

ارائه خدمات مشاوره

بنیاد دکتر مازیار میر، همراه حرفه‌ای شما در مسیر مشاوره انتخاباتی، آموزش تخصصی املاک و برندسازی شخصی.

نقد و بررسی علمی سوفرولوژی

خانه » مقالات » نقد و بررسی علمی سوفرولوژی

نقد و بررسی علمی سوفرولوژی

 

ایران تهران اندیشکذه تابستان 1399

 

سوفرولوژی در آینهٔ اپیستمی‌شناسی انتقادی

نقد و بررسی سوفرولوژی بارویکرد بنیادهای شبه‌علمی، فرهنگی و نئولیبرالی یک «علمِ ساختگی»

چکیده

به نظر میرسد سوفرولوژی (Sophrology)، با ادعای «علم آگاهی در حالت تعادل»، به‌عنوان یک روش ذهن-بدن در چند دهه اخیر در اروپا، به‌ویژه در فرانسه و سوئیس، گسترش چشمگیری یافته است.

با این حال، این مقاله با رویکردی علمی از منظر اپیستمی‌شناسی، روان‌شناسی شناختی، و نقد اقتصاد سیاسی سلامت، به بررسی جایگاه این سیستم در طیف «علم–شبه‌علم–کالای بازاری» می‌پردازد.

به نظر می رسد که با استناد به معیارهای کارل پوپر دربارهٔ قابلیت ابطال‌پذیری، اصول روش‌شناسی تجربی، و تحلیل چارچوب‌های نئولیبرالیِ صنعت سلامت (wellness industry)، استدلال می‌شود که سوفرولوژی نه‌تنها فاقد هیچ بنیان‌علمیِ قابل دفاع نیست، بلکه نمونه‌ای بارز از «شبه‌علمِ مبتنی بر بازار» (market-based pseudoscience) محسوب می‌شود.

متاسفانه این سیستم، با استفاده از زبان علمی‌نما، تلفیق انتخابیِ مفاهیم شرقی و غربی، و استخراج فرهنگیِ بی‌بستر، به‌عنوان یک کالای نئولیبرال در خدمت فردگرایی درمانی (therapeutic individualism) و کالایی‌سازیِ آگاهی (commodification of consciousness) عمل می‌کند. نتیجه‌گیری نهایی نویسنده این است که سوفرولوژی نه یک روش درمانیِ مبتنی بر شواهد، بلکه یک پدیدهٔ بازاری و  فرهنگی-اقتصادی است که نیازمند نقدی ساختاری، نه صرفاً روش‌شناختی، می‌باشد.

 


 

فصل نخست

سوفرولوژی تاریخچه‌ای از ادعای علمی‌سازی

 

 

۱.۱. بنیان‌گذاری و ساختارِ ادعایی

 

سوفرولوژی در سال ۱۹۶۰ توسط آلفونسو کایسدو، عصب‌پزشک کلمبیاییِ تحصیل‌کرده در اسپانیا، معرفی شد. کایسدو ادعا کرد که این سیستم بر پایهٔ «پدیده‌شناسی هوسرل» و «عصب‌شناسی بالینی» بنا شده است. با این حال، هیچ‌یک از این ادعاها در قالب مدل‌های عصب‌شناختیِ قابل آزمون یا مفاهیم پدیده‌شناختیِ مستند به‌کار گرفته نشده‌اند. در عمل، سوفرولوژی مجموعه‌ای از تمرینات تنفسی، تجسم‌های ذهنی، و انقباضات عضلانیِ ملایم است که به‌ظاهر برای «هماهنگی آگاهی و جسم» طراحی شده‌اند. این تمرینات، هرچند از نظر روان‌فیزیولوژیکی ممکن است اثرات موقتی داشته باشند، اما فاقد چارچوب نظریِ منسجم و قابل ابطال هستند.

 

۱.۲. التقاط‌گرایی به‌مثابهٔ استراتژی ایدئولوژیک

 

سوفرولوژی خود را به‌عنوان محصولی از سه سنت معرفی می‌کند:

(۱) روش‌های غربیِ آرام‌سازی و هیپنوز،

(۲) فلسفهٔ یونان باستان (از طریق اشتقاق واژه‌ای)، و

(۳) تمرینات شرقیِ یوگا، زِن، و مدیتیشن بودایی.

 

این «التقاطِ ظاهری» (superficial syncretism) نه یک تلاش فلسفی یا علمی، بلکه یک استراتژی بازاریابیِ ایدئولوژیک است که با ایجاد وهمِ «جامع‌نگری» (holism)، به‌صورت هدفمند، مفاهیمی را از بسترِ فلسفی، اخلاقی، و مذهبیِ اصلی‌شان جدا کرده و در خدمتِ نیازهای عملکردیِ سرمایه‌داریِ معاصر قرار می‌دهد. این فرآیند، نه تنها به‌عنوان «استخراج فرهنگی» (cultural extraction) قابل نقد است، بلکه نشان‌دهندهٔ یک نوع «نئوکولونیالیسمِ معنوی» است که در آن، حکمت‌های شرقی به‌عنوان «ابزار بهره‌وری» بازتعریف می‌شوند.

 


فصل دوم

اپیستمی‌شناسی سوفرولوژی — شبه‌علم در لباس علم

 

۲.۱. فقدان مکانیسم علّی و تعریف عملیاتی

یکی از معیارهای بنیادین علم، وجود یک مکانیسم علّیِ قابل مشاهده، اندازه‌گیری، و آزمون است. سوفرولوژی با مفهومی مبهم به‌نام «آگاهی فِرونیک» (Phronic Consciousness) کار می‌کند که هیچ‌گونه معادل عصب‌شناختی، روان‌شناختی، یا فیزیولوژیکیِ مستند ندارد. این مفهوم، یک «متغیر پنهانِ نامشخص» است که تنها از طریق گزارش‌های ذهنیِ فردی قابل دسترسی است و به‌هیچ‌وجه قابل تعمیم یا تأیید نیست. در مقابل، روش‌هایی مانند مدیتیشن ذهن‌آگاهی (mindfulness) یا آرام‌سازی پیشروندهٔ عضلانی (PMR)، دارای مدل‌های عصب‌شناختیِ مستند (مانند تعدیل فعالیت DMN یا کاهش فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک) هستند.

۲.۲. ضعف روش‌شناختی و اتکا به شواهد غیرعلمی

ادعاهای سوفرولوژی عمدتاً بر پایهٔ:

– گزارش‌های حکایتی (anecdotal evidence)،

– مطالعات موردی بدون گروه کنترل،

– و پژوهش‌هایی با طراحی‌های ناقص (بدون تصادفی‌سازی، کورسازی، یا کنترل placebo)

استوار است. این رویکرد، امکان جداسازی «اثر خاص» سوفرولوژی از «اثرات غیراختصاصی» را غیرممکن می‌سازد. این اثرات شامل:

الگو و اثر دارونما:

باور به اثربخشیِ روش،

– اثر هاثورن:

تغییر رفتار به‌دلیل مشاهده‌شدن،

– اثر آرام‌سازی عمومی:

کاهش استرس ناشی از هر فعالیت آرامش‌بخشِ منظم.

بدون کنترل این متغیرها، هر ادعایی دربارهٔ «اثربخشی منحصربه‌فرد» سوفرولوژی، از نظر روش‌شناختی بی‌اساس است.

۲.۳. غیرقابل ابطال بودن و انعطاف‌پذیریِ نظری

سیستم نظری سوفرولوژی به‌قدری انعطاف‌پذیر است که هر شکستی را می‌توان به «عدم آمادگی آگاهی»، «عدم تعهد فرد»، یا «اجرای نادرست» نسبت داد. این ویژگی، آن را به‌طور سیستماتیک در برابر ابطال مصون می‌کند — ویژگی‌ای که کارل پوپر آن را نشانهٔ اصلی شبه‌علم می‌داند. در چنین چارچوبی، هیچ‌گاه می‌توان «نادرستی» سیستم را آزمود، زیرا هر نتیجه‌ای قابل تفسیرِ مثبت است.

 


فصل سوم

سوفرولوژی به‌مثابهٔ کالای نئولیبرال نقدی ساختاری

۳.۱. پزشکی‌سازیِ تجربه‌های عادی زندگی

سوفرولوژی در چارچوبی گسترده‌تر از «پزشکی‌سازیِ سلامت روان» عمل می‌کند؛ جایی که استرس، بی‌خوابی، یا ناراحتی‌های روزمره به‌عنوان «ناهنجاری‌هایی» تلقی می‌شوند که نیاز به «درمان تخصصی» دارند. این فرآیند، مسئولیتِ مدیریت سلامت را از ساختارهای اجتماعی (مانند شرایط کاری، نابرابری اقتصادی، یا بحران‌های اگزیستانسیال) به‌سوی فرد منتقل می‌کند — راهبردی کلیدی در ایدئولوژی نئولیبرال.

۳.۲. کالایی‌سازیِ آگاهی

در سوفرولوژی، «آگاهی» دیگر یک تجربهٔ فلسفی یا وجودی نیست، بلکه یک کالا است که می‌توان آن را خرید، فروخت، و بهینه‌سازی کرد. این فرآیند، نه‌تنها به‌عنوان «کالایی‌سازیِ ذات انسانی» (commodification of the self) قابل نقد است، بلکه نشان‌دهندهٔ گرایشِ عمیق‌تری در سرمایه‌داریِ معاصر است: تبدیل هر تجربهٔ انسانی به یک فرصتِ مصرفی.

۳.۳. نفوذ به حوزه‌های حرفه‌ای بدون پشتوانهٔ علمی

نفوذ سوفرولوژی به محیط‌های بالینی (مانند بیمارستان‌ها) و سازمانی (مانند برنامه‌های منابع انسانی) نگران‌کننده است. این نفوذ، اغلب با استفاده از اعتبارِ حرفه‌ایِ افرادِ مرتبط (مانند پرستاران یا روانشناسانی که از سوفرولوژی حمایت می‌کنند) صورت می‌گیرد، بدون اینکه شواهدی مبنی بر برتری آن نسبت به روش‌های مبتنی بر شواهد (مانند CBT یا ACT) ارائه شود. این امر، نه‌تنها به‌کاهش کیفیت مداخلات منجر می‌شود، بلکه ممکن است به‌عنوان یک «راه‌حل جایگزینِ ارزان» برای مشکلات ساختاریِ محیط کار به‌کار رود.

 


فصل چهارم

نقشهٔ قدرت مدعیان، مشروعیت‌بخشان، و سکوت منتقدان

۴.۱. شبکهٔ مشروعیت‌بخشی

سوفرولوژی توسط یک شبکهٔ نهادی و فردی پشتیبانی می‌شود که شامل:

– آلفونسو کایسدو (بنیان‌گذار و معمار اصلیِ سیستم)،

– دومینیک آنتیلیو (مروج بین‌المللی و نویسندهٔ کتاب‌های پرفروش)،

– و متخصصان بهداشتیِ محلی (مانند دکتر پاتریسیا پیر) که با استفاده از عنوان‌های حرفه‌ای خود، به‌صورت غیرمستقیم، مشروعیت علمی به سوفرولوژی می‌بخشند.

این شبکه، با استفاده از زبانِ علمی‌نما و ارجاعاتِ ظاهری به علوم اعصاب و روان‌شناسی، سعی در ایجاد وهمِ «مبتنی‌بودن بر شواهد» دارد.

۴.۲. سکوتِ منتقدان و مسئولیتِ جامعهٔ علمی

برخلاف شبه‌علومی مانند هومئوپاتی که نقد گسترده‌ای از سوی جامعهٔ علمی دیده‌اند، سوفرولوژی هنوز در حاشیهٔ توجهِ منتقدانِ برجسته باقی مانده است. این سکوت، نه به‌دلیل مشروعیت علمیِ آن، بلکه به‌دلیل محدودیتِ جغرافیاییِ تأثیر آن (عمدتاً فرانسه و سوئیس) و عدم حضور آن در گفتمانِ جهانیِ پزشکی است. با این حال، نهادهایی مانند *CorteX* (آزمایشگاه نقد شبه‌علم در فرانسه) و پژوهشگرانی مانند **هنری بروش* و *نوربرت لینکوت*، به‌طور متناوب به نقدِ چنین سیستم‌هایی پرداخته‌اند. آن‌ها تأکید دارند که *بار اثبات بر عهدهٔ مدعی است*ث*، و تا زمانی که شواهدِ روش‌شناختیِ قوی ارائه نشود، هیچ‌گونه ادعای علمی‌سازی قابل پذیرش نیست.

نتیجه‌گیری نهایی

سوفرولوژی شبه‌علمی در خدمتِ نئولیبرالیسمِ سلامت

سوفرولوژی، با وجودِ ظاهرِ علمی‌نما و ادعاهای جاه‌طلبانه، از هر معیارِ علمیِ معتبری — از قابلیت ابطال‌پذیری گرفته تا وجود مکانیسم علّی و شواهد تجربیِ مستحکم — عاجز است. این سیستم، نه یک روش درمانیِ مبتنی بر شواهد، بلکه یک *کالای ایدئولوژیک* است که در خدمتِ سه فرآیندِ کلیدیِ سرمایه‌داریِ معاصر عمل می‌کند:

(۱) فردگرایی درمانی

(۲) کالایی‌سازیِ آگاهی

(۳) استخراج فرهنگیِ بی‌بستر

نقد سوفرولوژی، بنابراین، نباید محدود به سؤال «آیا این روش اثربخش است؟» باشد، بلکه باید به سؤال بنیادین‌تری بپردازد: «چه ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، و ایدئولوژیکی، چنین سیستم‌هایی را ممکن و پربار می‌سازند؟»

وچرا؟

ر پاسخ به این پرسش، سوفرولوژی نه‌تنها یک شبه‌علم، بلکه یک *نشانهٔ فرهنگی* از بحرانِ عمیقِ سلامت در جهان نئولیبرال است.

 

نوشته شده توسط:

دکتر مازیار میر  محقق و‌پژوهشگر

عضو انجمن بین‌المللی فلسفهٔ علم (IAPS)

عضو انجمن جهانی نقد صنعت سلامت (GHCN)

 

 

دکتر مازیار میر

نوشته های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید