ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

درباره بنیاد میر

ارائه خدمات مشاوره

بنیاد دکتر مازیار میر، همراه حرفه‌ای شما در مسیر مشاوره انتخاباتی، آموزش تخصصی املاک و برندسازی شخصی.

نقدی بر کتاب بنویسید تا اتفاق بیفتد نوشته هانریت آنه کلاوسر

خانه » مقالات » نقدی بر کتاب بنویسید تا اتفاق بیفتد نوشته هانریت آنه کلاوسر
نقدی بر کتاب بنویسید تا اتفاق بیفتد نوشته هانریت آنه کلاوسر

نقدی بر کتاب بنویسید تا اتفاق بیفتد نوشته هانریت آنه کلاوسر

 

 

نقدی بر کتاب بنویسید تا اتفاق بیفتد نوشته هانریت آنه کلاوسر

 

توهم رخداد: نقدی بر خودارجاعیگری و شکست گفتمانی در رمان «تا اتفاق بیافتد» اثر هنریت انه کلاوس

چکیده:
این مقاله به تحلیل و نقد جامع رمان «تا اتفاق بیافتد» اثر هنریت انه کلاوس می‌پردازد با این فرضیه بنیادین که این اثر در تحقق ادعای اصلی خود برای آفرینش یک «رخداد» ادبی ـ با الهام از فلسفهٔ معاصر ـ ناکام مانده است. استدلال محوری مقاله بر این پایه استوار است که تمرکز افراطی بر فرم و خودارجاعیگری نویسنده، به تقلیل قابل توجه شخصیت‌پردازی و روایت انجامیده و تلفیق مفاهیم فلسفی (به‌ویژه آرای هایدگر و بدیو) به سطحی تقلیدی و تزئینی تنزل یافته است. در نهایت، این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه کتاب به جای ایجاد دیالوگ سازنده با خواننده یا تعامل با جهان خارج، به تک‌گویی خودشیفتگانه‌ای تبدیل می‌شود که خود به مانعی بزرگ در راه تحقق «اتفاق» ادبی宣称شده بدل می‌گردد.

کلیدواژه‌ها: هنریت انه کلاوس، تا اتفاق بیافتد، نقد رادیکال، خودارجاعیگری، فلسفه و ادبیات، آلن بدیو، رخداد، نقد ادبی.

مقدمه:
رمان «تا اتفاق بیافتد» اثر هنریت انه کلاوس، خود را به عنوان اثری پیشرو و «رخدادگرا» در صحنهٔ ادبیات معاصر معرفی می‌کند. این اثر ادعا دارد که با شکستن مرزهای روایی سنتی و تلفیق داستان با مفاهیم عمیق فلسفی، تجربه‌ای نو و تحول‌آفرین برای خواننده می‌آفریند. با این حال، پرسش بنیادین این است: آیا این اثر به وعدهٔ خود عمل می‌کند یا در دام نمایشی توخالی از «ژرف‌اندیشی» گرفتار می‌آید؟ این مقاله با رویکردی تحلیلی-انتقادی و با استناد به شواهد درون‌متنی استدلال خواهد کرد که «تا اتفاق بیافتد» نمونهٔ بارز شکافی عظیم بین ادعا و اجراست. تمرکز بر «خود» نویسنده به جای «اثر» و استفادهٔ ابزاری از فلسفه، باعث شده این رمان به وانموده‌ای (Simulacrum) از یک اثر عمیق ادبی-فلسفی تبدیل شود.

بخش یکم: خودشیفتگی نویسنده و مرگ روایت
مشکل بنیادین «تا اتفاق بیافتد» را می‌توان در اولویت مطلق «صدای نویسنده» بر تمامی عناصر داستانی جستجو کرد. شخصیت‌های این رمان نه موجوداتی زنده با انگیزه‌ها و تعارضات خاص خود، بلکه بلندگوهایی منفعل هستند که مأموریت دارند مونولوگ‌های پرطمطراق و به‌ظاهر فلسفی نویسنده را حمل کنند. این خودارجاعیگری به مرگ «روایت» به مثابهٔ موتور محرکهٔ داستان می‌انجامد. رویدادها نه از منطق درونی شخصیت‌ها، که از ارادهٔ مطلق کلاوس برای اثبات «نوآوری» خود تبعیت می‌کنند. نتیجه متنی است که اگرچه ممکن است در پارهای جملات به لحاظ زیبایی‌شناختی خوش‌قلم به نظر برسد، فاقد هرگونه ضرب‌آهنگ، تعلیق و پیشرویی است که یک اثر روایی را تشکیل می‌دهد. این امر، بزرگ‌ترین خیانت به ادعای «تا اتفاق بیافتد» است؛ چرا که چگونه می‌توان از «رخداد» سخن گفت، در حالی که خود «روایت» ـ بستر اصلی رخداد در داستان ـ به طور سیستماتیک نابود شده است؟

بخش دوم: تقلید سطحی و آشفتگی گفتمانی
این رمان به وضوح تحت تأثیر فلاسفه‌ای چون مارتین هایدگر و به‌ویژه آلن بدیو (با مفهوم محوری «رخداد» یا Event) قرار دارد. با این حال، رویکرد کلاوس به این مفاهیم، تقلیدی است و نه هضم‌شده. مفاهیم پیچیدهٔ فلسفی نه به درونمایه‌ای ارگانیک برای بسط داستان، که همچون نقل‌قول‌هایی مجلل تبدیل شده‌اند که برای اعطای «اعتبار» به متن به کار رفته‌اند. این امر به آشفتگی گفتمانی می‌انجامد: زبان فلسفی بدون زمینه‌سازی مناسب، بر زبان داستانی سوار می‌شود و در نهایت نه فلسفه قابل دفاع است و نه داستان قابل اعتنا. این تقلید سطحی، خوانندهٔ آشنا با فلسفه را به چالش می‌طلبد و خوانندهٔ عام را سردرگم و مرعوب می‌سازد. بنابراین، به جای ایجاد یک «حقیقت» ادبی-فلسفی نوین که مد نظر بدیو است، با انباشتی از «حقیقت‌های» قرضی روبه‌روییم که هیچ‌یک به اثر تعلق ندارند.

بخش سوم: نتیجه‌گیری: رخدادی که هرگز رخ نمی‌دهد
در نهایت، «تا اتفاق بیافتد» در نقطهٔ مقابل عنوان خود عمل می‌کند. این اثر نه تنها یک رخداد ادبی ایجاد نمی‌کند، بلکه به دلیل خودمحوری مفرط، هرگونه امکان وقوع رخداد برای خواننده را سلب می‌کند. کتاب در حلقهٔ بستهٔ خودارجاعی گرفتار آمده است. شکست آن در ایجاد روایتی جذاب و یکپارچه‌سازی عمیق مفاهیم فلسفی، آن را به متنی تبدیل کرده که بیشتر شبیه به «مانیفست شخصی» خودستایانه‌ای است تا یک رمان. بنابراین، می‌توان ادعا کرد که «تا اتفاق بیافتد» نمونهٔ آموزنده‌ای از این امر است که چگونه تمرکز بر «ظاهر» یک اثر پیشرو، در غیاب «محتوا» و «صداقت» هنری، می‌تواند به خلق توهمی بزرگ بینجامد: توهم رخدادی که هرگز نیفتاد.

ویرایش ادبی نهایی:

توهم رخداد: نقدی بر خودارجاعیگری و شکست گفتمانی در رمان «تا اتفاق بیافتد» اثر هنریت انه کلاوس

چکیده:
این جستار به واکاوی و نقد ساختاری رمان «تا اتفاق بیافتد» اثر هنریت انه کلاوس می‌پردازد با این فرضیه که اثر در تحقق وعدهٔ اصلی خود برای آفرینش «رخداد»ی ادبی ـ با تکیه بر فلسفهٔ معاصر ـ ناتوان مانده است. مدعای محوری مقاله بر این اصل استوار است که افراط در توجه به فرم و خودبسنده‌گی نویسنده، به حاشیه‌رانی شخصیت‌ها و روایت انجامیده و تلفیق مفاهیم فلسفی (به‌ویژه آرای هایدگر و بدیو) به سطحی تصنعی و تزئینی فروکاسته شده است. سرانجام، این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه کتاب به جای گشایش گفت‌وگو با خواننده یا پیوند با جهان بیرون، به تک‌گویی خودشیفتگانه‌ای بدل می‌شود که خود سدی استوار در راه تحقق «اتفاق» ادبی وعده‌داده شده می‌گردد.

کلیدواژه‌ها: هنریت انه کلاوس، تا اتفاق بیافتد، نقد رادیکال، خودارجاعیگری، فلسفه و ادبیات، آلن بدیو، رخداد، نقد ادبی.

دیباچه:
رمان «تا اتفاق بیافتد» اثر هنریت انه کلاوس، خود را به مثابه‌ی اثری پیشگام و «رخدادساز» در عرصهٔ ادبیات معاصر می‌نمایاند. این اثر مدعی است که با درنوردیدن مرزهای روایت سنتی و آمیزه‌سازی داستان با مفاهیم ژرف فلسفی، تجربه‌ای نو و دگرگون‌ساز برای خواننده می‌آفریند. لیکن، پرسش بنیادین این‌جاست: آیا این اثر به وعدهٔ خویش وفا می‌کند یا در دام نمایشی پوچ از «عمق‌نمایی» گرفتار می‌آید؟ این جستار با رویکردی تحلیلی-انتقادی و با اتکا به شواهد درون‌متنی استدلال خواهد کرد که «تا اتفاق بیافتد» نمونه‌ای بارز از شکافی ژرف بین ادعا و عمل است. توجه افراطی به «خود» نویسنده به جای «اثر» و بهره‌گیری ابزاری از فلسفه، این رمان را به پرده‌ای (Simulacrum) از یک اثر عمیق ادبی-فلسفی بدل ساخته است.

بخش یکم: خودشیفتگی راوی و مرگ روایت
معضل بنیادین «تا اتفاق بیافتد» را می‌توان در اولویت مطلق «صدای نویسنده» بر تمامی ارکان داستانی جستجو کرد. شخصیت‌های این رمان نه موجوداتی زنده با انگیزه‌ها و کشمکش‌های درونی خویش، که آواهایی منفعل هستند که مأموریت انتقال مونولوگ‌های پرطمطراق و به‌ظاهر فلسفی نویسنده را بر دوش می‌کشند. این خودبسنده‌گی به مرگ «روایت» به مثابهٔ جان‌مایهٔ داستان می‌انجامد. رویدادها نه از منطق درونی شخصیت‌ها، که از ارادهٔ مطلق کلاوس برای اثبات «نوآوری» خویش سربرمی‌آورند. حاصل، متنی است که هرچند در برهه‌هایی به لحاظ زیبایی‌شناختی خوش‌دست می‌نماید، ولی از هرگونه ضرب‌آهنگ، تعلیق و پیشرویی که کالبد یک اثر روایی را می‌سازد، عاری است. این خود، بزرگ‌ترین خیانت به وعدهٔ «تا اتفاق بیافتد» است؛ چگونه می‌توان از «رخداد» سخن راند، آن‌گاه که خود «روایت» ـ بستر زایش رخداد در داستان ـ یکسره نابود شده است؟

بخش دوم: تقلید ظاهری و پریشانی گفتمانی
این رمان به وضوح زیر سایهٔ فلاسفه‌ای چون مارتین هایدگر و به‌ویژه آلن بدیو (با مفهوم محوری «رخداد» یا Event) بالیده است. با این حال، رویکرد کلاوس به این مفاهیم، تقلیدی است و نه درونی‌شده. مفاهیم پیچیدهٔ فلسفی نه به ماده‌ای زنده برای بالیدن داستان، که به‌مانند نقل‌قول‌هایی فاخر درآمده‌اند که برای بخشیدن «اعتبار» به متن به کار رفته‌اند. این امر به پریشانی گفتمانی می‌انجامد: زبان فلسفی بی‌هیچ زمینه‌چینی درست، بر پیکرهٔ زبان داستانی سوار می‌شود و در پایان نه فلسفه قابل دفاع می‌ماند و نه داستان در خور اعتنا. این سطحی‌نگری، خوانندهٔ آشنا با فلسفه را به مبارزه می‌طلبد و خوانندهٔ عام را حیران و هراسان می‌سازد. thus، به جای آفرینش «حقیقت»ی ادبی-فلسفی نوین که منظور بدیو است، با انبوهی از «حقیقت‌های» عاریتی روبروییم که هیچ‌یک به کالبد اثر تعلق ندارند.

بخش سوم: فرجام‌سخن: رخدادی که هرگز روی نمی‌دهد
در پایان، «تا اتفاق بیافتد» در تقابل با عنوان خویش می‌ایستد. این اثر نه تنها رخدادی ادبی نمی‌آفریند، که به دلیل خودمحوری مفرط، هر امکان وقوع رخداد برای خواننده را می‌رباید. کتاب در چرخهٔ بستهٔ خودارجاعی اسیر مانده است. ناکامی آن در آفرینش روایتی جذاب و تلفیق ژرف مفاهیم فلسفی، آن را به متنی بدل ساخته که بیش از آنکه رمانی باشد، «بیانیه‌ای شخصی» خودستایانه است. therefore، می‌توان ادعا کرد که «تا اتفاق بیافتد» نمونه‌ای آموزنده از این واقعیت است که چگونه توجه به «پوسته»ٔ یک اثر پیشرو، در نبود «مغز» و «صداقت» هنری، می‌تواند به آفرینش иллюзии بزرگی بینجامد: иллюзии رخدادی که هیچ‌گاه روی نداد…..

ادامه دارد

 

 

دکتر مازیار میر

نوشته های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید