
فروپاشی یک امپراتوری صنعتی نوشته دکتر مازیار میر
فروپاشی یک امپراتوری صنعتی
راذفرام، که روزی نماد پیشرفت و کیفیت اروپایی بود، در نهایت تسلیم رقابت بیرحمانه چین، تحریمهای فلجکننده و ناتوانی در انطباق با انقلاب الکتریکی شد.
این بحران صرفاً یک مشکل صنعتی نیست؛ بلکه یک نمایشگاه کامل از چالشهای وجودی اتحادیه اروپا در قرن بیست و یکم است. برای درک آن، باید ابعاد اقتصادی، سیاسی داخلی، و ژئوپلیتیک بینالمللی آن را به دقت واکاوی کرد.
الف) تحلیل اقتصادی: ریشههای چندلایه یک بحران ساختاری
1. شوکهای خارجی و هزینههای تولید: صنعت خودروسازی، به عنوان شاخصی از صنعت سنگین، به شدت به انرژی ارزان و پایدار وابسته است. جنگ اوکراین و قطع دسترسی به انرژی ارزانقیمت روسیه، هزینه تولید را به طور نجومی افزایش داده و مزیت رقابتی تاریخی اروپا را از بین برده است. این یک شوک عرضه کلاسیک است که رقابتپذیری را تحلیل برده است.
2. رقابت جهانی و تغییر قطبهای قدرت: ظهور چین به عنوان یک غول خودروی برقی، یک اختلال ساختاری (Structural Disruption) در بازار جهانی ایجاد کرده است. چین نه تنها با هزینههای تولید پایینتر، بلکه با تسلط تقریباً کامل بر زنجیره تأمین باتری (از معادن لیتیوم تا تولید سل) و حمایت دولتی عظیم، به میدان آمده است. اروپا از نظر مقیاس و سرعت، در حال حاضر نمیتواند با این مدل رقابت کند.
3. نقص در زیرساخت: شکاف میان آرمان و واقعیت: انتقال به سمت خودروهای برقی تنها با وجود خودروها محقق نمیشود، بلکه نیازمند یک اکوسیستم یکپارچه است. تمرکز ۷۵ درصدی ایستگاههای شارژ در تنها سه کشور، نشاندهنده یک “شکاف توسعهای” (Development Gap) عمیق در درون خود اتحادیه اروپا است. این ناهمگونی، ایجاد یک بازار واحد یکپارچه برای خودروهای برقی را غیرممکن میسازد و اعتماد مصرفکننده را از بین میبرد.
4. مدل کسبوکار تحت فشار: خودروسازان اروپایی در یک دوراهی مخرب گرفتار شدهاند: از یک سو باید سرمایهگذاری کلان در فناوریهای جدید (برقی، خودران) انجام دهند و از سوی دیگر، همچنان از خطوط تولید سنتی خود که منبع درآمد و سود هستند، حفاظت کنند. این وضعیت، جریان نقدینگی آنها را تحت فشار شدید قرار داده است.
ب) تحلیل سیاسی: کشمکش بین آرمانگرایی و واقعگرایی
1. دستگاه بوروکراتیک اتحادیه اروپا در برابر واقعیت صنعتی: نامه سرگشاده خودروسازان به فندرلاین، یک تقابل سیاسی کلاسیک را نشان میدهد: تقابل بین “نهادگرایی آرمانگرا” در بروکسل و “واقعگرایی صنعتی” در آلمان و فرانسه. مقررات سختگیرانه کاهش کربن برای ۲۰۳۵، بدون در نظر گرفتن بستر صنعتی و توانایی اجرایی، نمونهای از شکاف بین سیاستگذاری و عمل است.
2. منافع ملی در مقابل منافع اتحادیه: بحران، همبستگی اروپایی را به چالش میکشد. کشورهایی مانند آلمان که اقتصادشان به شدت به خودروسازی وابسته است، احتمالاً خواستار یارانهها و حمایتهای بیشتر هستند، در حالی که کشورهای دیگر ممکن است تمایل چندانی به پرداخت هزینههای نجات یک صنعت در کشورهای ثروتمندتر نداشته باشند. این موضوع میتواند به تخریب همبستگی اروپایی منجر شود.
3. فشار اجتماعی و اشتغال: با وابستگی ۱۳ میلیون شغل به این صنعت، هرگونه اختلال بزرگ میتواند به بحران اجتماعی-سیاسی تبدیل شود. اعتراضات “جلیقه زردها” در فرانسه که از افزایش قیمت سوخت آغاز شد، نمونهای کوچک از ناآرامیهای گستردهای است که ممکن است در صورت از دست رفتن مشاغل کلان رخ دهد. این امر دولتهای ملی را تحت فشار میگذارد تا در برابر مقررات بروکسل مقاومت کنند.
ج) تحلیل ژئوپلیتیک: میدان نبرد جدید tecnology war
1. دوراهی چین: اروپا با یک معضل استراتژیک عمیق روبرو است. از یک سو، چین یک رقبای سیستمیک و یک تهدید برای صنعت آن محسوب میشود. از سوی دیگر، چین یک شریک تجاری حیاتی و منبع اصلی مواد اولیه و قطعات مورد نیاز برای تحول سبز است. انتخاب بین “تقابل” (همانند آمریکا) و “همکاری” بسیار پیچیده است. هر تصمیمی هزینههای خود را دارد.
2. تهدید آمریکا: سیاستهای صنعتی و تعرفهای ایالات متحده (مثل قانون کاهش تورم IRA) نه تنها شرکتهای اروپایی را از یارانههای آمریکا محروم میکند، بلکه آنها را در بازار خود آمریکا نیز تحت فشار قرار میدهد. این موضوع، اروپا را در یک جبهه دوگانه گرفتار کرده است: رقابت با شرق (چین) و غرب (آمریکا).
3. بازتعریف حاکمیت اقتصادی: این بحران، اروپا را مجبور میسازد تا در مورد میزان干预 دولتی در اقتصاد بازاندیشی کند. مدل سنتی “بازار آزاد” اروپایی در برابر مدل سرمایهداری دولتی چین و سیاستهای صنعتی بسیار حمایتی آمریکا در حال شکست خوردن است. آیا اروپا باید قوانین رقابت خود (State Aid rules) را به نفع “بازارآفرینی استراتژیک” کنار بگذارد؟ این یک سؤال بنیادین است.
جمعبندی و نتیجهگیری مبسوط:
بحران فعلی صنعت خودروسازی اروپا، تجلّی یک گذار ژئوپلیتیک و تکنولوژیک جهانی است که در آن اروپا risk عقب ماندن دارد. این بحران تنها با یک جلسه اضطراری بین فندرلاین و مدیران صنعت حل نخواهد شد، چرا که این یک بحران سیستمی است.
سناریوهای محتمل برای آینده:
1. اروپای محافظهکار (Fortress Europe): اروپا ممکن است به سمت افزایش حمایتگرایی، اعطای یارانههای سنگین به صنایع داخلی و اعمال تعرفههای دفاعی در برابر خودروهای چینی و آمریکایی حرکت کند. این سناریو، хотя که ممکن است در کوتاهمدت صنعت را نجات دهد، اما میتواند به جنگ تجاری دامن بزند و مصرفکننده اروپایی را با قیمتهای بالاتر مواجه سازد.
2. اروپای تطبیقپذیر: سناریوی دیگر، اتخاذ یک رویکرد منعطفتر است: بازنگری در زمانبندی مقررات زیستمحیطی، سرمایهگذاری عظیم و هماهنگ اتحادیهای در زیرساختها (شبکه شارژ، تولید باتری) و دنبال کردن یک استراتژی همکاری گزینشی با چین در حوزهای خاص (مثلاً تأمین مواد اولیه) در عین رقابت در سایر حوزهها.
3. انفعال و افول: اگر اختلافهای داخلی و بوروکراسی سنگین مانع از اقدام قاطع و سریع شود، اروپا شاهد افول تدریجی یکی از ستونهای اصلی صنعتی خود خواهد بود. این به معنای از دست دادن مشاغل انبوه، کاهش رشد اقتصادی و کاهش شدید نفوذ ژئوپلیتیک آن در عصر فناوری خواهد بود.
نتیجهگیری نهایی:
صنعت خودروسازی اروپا در یک چرخه تاریخي گرفتار شده است. این صنعت که زمانی موتور محرکه интегра و قدرت اقتصادی اروپا بود، امروز به عرصهای تبدیل شده که ضعفهای ساختاری اتحادیه (کندی تصمیمگیری، شکاف بین شمال و جنوب، تقابل نهادها با دولتهای ملی) و تهدیدهای خارجی جدید را آشکار میسازد. راه برونرفت اروپا نه در انکار واقعیتهای ژئوپلیتیک، که در پذیرش آنها و بازتعریف هوشمندانه مدل اقتصادی و صنعتی خود در یک جهان چندقطبی و پررقابت نهفته است. آینده اقتصادی و سیاسی اروپا به طور معناداری به نتیجه این بحران گره خورده است.