
زبان بدن در گفتمان عرفانی نوشته دکترمازیارمیر محقق وپژوهشگر
تحلیل بین رشتهای زبان بدن در اشعار مولانا جلالالدین بلخی
ایران تهران ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
چکیده:
این پژوهش با بهرهگیری از رویکردی بینارشتهای(روانشناسی، جامعهشناسی، باستانشناسی و مطالعات نشانشناسی) به تحلیل نظام معنایی زبان بدن در اشعار مولانا میپردازد. یافتهها نشان میدهد که بدن در گفتمان مولانوی، یک متن فرهنگی-عرفانی پیچیده است که در چندین لایه نشانشناختی عمل میکند.
مقدمه
از منظر یک تیم پژوهشی متشکل از متخصصان روانشناسی،جامعهشناسی و باستانشناسی، اشعار مولانا نه تنها یک اثر ادبی، بلکه یک “سامانه نشانشناختی جامع” است که در آن بدن به عنوان اصلیترین رسانه بیان حالات transcendent عمل میکند.
۱. تحلیل روانشناختی: بدن به مثابه نگارخانه ناخودآگاه جمعی
الف) فرافکنی حالات ناهشیار:
· زردی رخسار: از دیدگاه روانشناسی تحلیلی، این پدیده را میتوان “تجسم فیزیکی زخم روانی” دانست. همانگونه که کارل یونگ از کهنالگوهای ناخودآگاه جمعی سخن میگوید، مولانا این نمادها را در قالب فرافکنی روانتنی بازنمایی میکند.
ب) سایکوسوماتیک عرفانی:
· اشکریزی: در تحلیل روانتنی، اشک در اشعار مولانا تنها یک ترشح فیزیولوژیک نیست، بلکه “فرایند پالایش روان” است. این پدیده را میتوان با مفهوم “کاتارسیس ارسطویی” و “آبزادی روانی” در روانشناسی مدرن مقایسه کرد.
۲. تحلیل جامعهشناختی: بدن به مثابه میدان منازعات نمادین
الف) کنش آیینی و نظم اجتماعی:
· سماع: از دیدگاه پیر بوردیو، سماع یک “کنش نمادین” است که “سرمایه فرهنگی” خاصی تولید میکند. این پدیده را میتوان “بازتولید نظم کیهانی در قالب کنش بدنی” دانست.
ب) جامعهشناسی بدن:
· سکوت: در تحلیل جامعهشناختی، سکوت در اندیشه مولانا یک “استراتژی مقاومت” در برابر گفتمان مسلط عقل گرایی صرف است. این سکوت، “گفتمان آلترناتیو” ایجاد میکند.
۳. تحلیل باستانشناختی-نشانشناختی: بدن به مثابه متن فرهنگی
الف) باستانشناسی دانش (به روش فوکو):
· حرکات آیینی: از این منظر، بدن در اندیشه مولانا یک “سطح ثبت” است که “تاریخی از تجربیات عرفانی” را در خود نگاشته است. هر حرکت، لایهای از این تاریخ را نمایان میسازد.
ب) نشانشناسی فرهنگی:
· رقص: از دیدگاه امبرتو اکو، رقص در سماع یک “نظام نشانای” کامل است که:
· دلالت صریح: حرکت فیزیکی
· دلالت ضمنی: سیروسلوک عرفانی
· دلالت اسطورهای: بازتولید اسطوره آفرینش
۴. تحلیل روانشناسی فرهنگی: بدن به مثابه رسانه بینافرهنگی
الف) کهنالگوهای جهانی:
· افتادن و برخاستن: این ژست را میتوان در چارچوب “سفر قهرمان” جوزف کمبل تحلیل کرد. این الگو، یک “نماد بینافرهنگی” است که در اساطیر جهانی تکرار میشود.
ب) روانشناسی تحولی:
· حالات چهره: از دیدگاه پل اکمن، حالات چهره در اشعار مولانا فراتر از “احساسات پایه” هستند و به “احساسات متعالی” اشاره دارند.
—
جمعبندی نهایی:
از دیدگاه بینارشتهای، زبان بدن در اشعار مولانا دارای این ویژگیهاست:
۱. چندلایگی نشانشناختی: هر حرکت بدنی همزمان در چهار لایه عمل میکند:
· لایه روانتنی
· لایه جامعهشناختی
· لایه فرهنگی-تاریخی
· لاله متافیزیکی
۲. کارکرد گذارشناختی: بدن به عنوان “وسیله نقلیه هوشیاری” از حالات معمول به حالات متعالی عمل میکند.
۳. سیستم ارتباطی فرافردی: زبان بدن در این سیستم، یک “ابزار ارتباط فراحسی” است که مرزهای فردیت را درمینوردد.
۴. پیوستار تاریخی: این نظام نشانشناختی، حلقه اتصال بین تجربیات بدنی باستانی (مانند آیینهای مذهبی اولیه) و تجربیات عرفانی پیشرفته است.
نتیجهگیری:
اشعار مولانا از دیدگاه علمی معاصر،یک “دایرةالمعارف پویای زبان بدن عرفانی” محسوب میشود که مطالعه آن میتواند به درک عمیقتری از رابطه بدن، روان و فرهنگ در جوامع انسانی منجر شود. این نظام نشانشناختی، پلی است بین دانش باستانی و روانشناسی مدرن که ظرفیت بالایی برای پژوهشهای تجربی معاصر دارد.
پیشنهاد برای پژوهشهای آتی:
· مطالعات عصبشناختی بر روی حالات بدنی توصیف شده در اشعار مولانا
· پژوهشهای میدانی در مورد تأثیرات روانتنی سماع
· تحلیلهای تطبیقی با دیگر نظامهای عرفانی جهان
این تحلیل نشان میدهد که اشعار مولانا نه تنها یک گنجینه ادبی، بلکه یک “آزمایشگاه زنده نشانشناختی” برای مطالعه پیچیدهترین ابعاد تجربه انسانی است…..
ادامه دارد…