
خلاصه کتاب در جستجوی زمان از دست رفته نوشته مارسل

پروست جمع آوری و تنظیم مازیار میر
خلاصه کتاب در جستجوی زمان از دست رفته
خلاصه کتاب شاهکار مارسل پروست
از جناب دکتر مقصودی بسیار عزیزم بابت کمکهای استادانه و برادرانه در نگارش این مقاله
بینهایت سپاسگزارم
نوشته دکتر مازیار میر محقق و پژوهشگر
#مازیارمیر
در جستجوی زمان از دست رفته la recherche du temps perdu
عنوان رمانی نوشتهٔ مارسل پروست نویسندهٔ فرانسوی است. این رمان در ۷ جلد نوشته شده که هرکدام نامی مستقل دارند. این رمان،
رکورد گینس طولانیترین رمان تاریخ را در اختیار داردد
نویسنده مشهور و صاحب سبک مارسل دلائ پروست این رمان را بین سالهای ۱۹۰۸–۱۹۰۹ تا ۱۹۲۲ میلادی نوشته و میان سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ میلادی منتشر کردهاست.
این رمان در ۷ جلد نوشته شده که هرکدام نامی مستقل دارند. گذشته از خطوط کلی داستانی که این کتابها را به هم میپیوندد، هر کدام از ۷ جلد از بسیاری
دیدگاهها کامل و مستقلاند. در واقع آنچه داستان نامیده میشود تنها رشتهای است برای به هم پیوستن لحظههایی که هر کدام به تنهایی از مکانها و شخصیتهای
اصلی کتاباند، از همین روست که اغلب دربارهٔ این اثر گفته میشود که میتوان آن را از هر صفحهای که باشد آغاز کرد. این رمان، رکورد گینس طولانیترین رمان تاریخ
را در اختیار دارد. نام ۷ جلد کتاب عبارتند از:
- طرف خانه سوان، ۱۲۹۲ (۱۹۱۳میلادی)
- در سایه دوشیزگان شکوفا، ۱۲۹۸ (۱۹۱۹میلادی)، برنده جایزه گنکور در همان سال
- طرف گرمانت، ۱۲۹۹–۱۳۰۰ (۱۹۲۰–۱۹۲۱میلادی)
- سدوم و عموره، ۱۳۰۰–۱۳۰۱ (۱۹۲۱–۱۹۲۲میلادی)
- اسیر، ۱۳۰۴ (پس از فوت ۱۹۲۵میلادی)
- آلبرتین گمشده (گریخته)، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)
- زمان بازیافته، ۱۳۰۶ (پس از فوت ۱۹۲۷میلادی)
خلاصه کتاب در جستجوی زمان ازدسترفته نوشته مارسل پروست
این رمان چندان به تشریحِ کلاسیکِ یک «داستان» نمیپردازد، بلکه از ورایِ داستانِ اصلیبه تحلیلِ ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعیِ جامعه فرانسه در اواخرِ سده
نوزدهم و اوایلِ سده بیستم میلادی پرداختهاست. این کتاب، بیشتر از آنکه حالتهای بیرونی را توصیف کند، ژرفای درونی را میکاود. علت شهرت این رمان را ژرفا و
گسترهٔ اندیشهٔ نویسنده و ظرافت و حساسیت هنرش دانستهاند.
نحوه استفاده مارسل پروست از زبانِ فرانسه و جمله سازی او که شکلی نو در ادبیات فرانسه بود، آن را از سایر آثارِ ادبی هم زمانش متمایز میکند.
این کتاب را مهدی سحابی با عنوان «در جستجوی زمان از دست رفته» به فارسی برگردانده و نشر مرکز آن را منتشر کردهاست.
لویی فردینان سلین از منتقدان جدی پروست، علت شهرت کتاب را مذهب یهودی نویسنده و لابیگری یهودیان دانستهاست. شایان ذکر است که هفته نامههای معتبر
فرانسوی لوپوئن و اکسپرس همزمان با یکصدمین سال انتشار جلد اول کتاب، بر اساس اسناد به دست آورده فاش ساختند که پروست به صورت پنهانی به منتقدان
معروف زمان خود پول میپرداخته تا برای کتابش تبلیغ و بزرگنمایی کنند.
درجستجوی زمان ازدست رفته عنوان رمانی ۷ جلدی است از نویسندهی فرانسوی، مارسل پروست. نویسنده این رمان را در سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۲نوشت و از سال
۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ منتشر کرد. سه جلد آخر این رمان پس از مرگ او منتشر شد. این اثر توسط مهدی سحاب
—
خلاصه کامل جلد اول: طرف خانه سوان
۱. صحنه آغازین: بیداری در تاریکی کتاب با راوی(که نامش مارسل است) در اتاقی تاریک آغاز میشود که به تازگی از خواب بیدار شده اما نمیداند کجاست و چه ساعتی از شب است. این حس گمگشتگی در زمان و مکان، درونمایه اصلی کل اثر را معرفی میکند.
۲. نماد بنیادین: کیک مادلن راوی یک روز زمستانی،با چشیدن تکۀ کیک مادلن که در فنجان چای فرو برده، ناگهان موجی از شادی و احساسی عمیق و ناشناخته وجودش را فرا میگیرد. پس از تأمل بسیار، درمییابد که این طعم، خاطرهای کامل از دوران کودکیاش در شهر «کمبره» را زنده کرده، زمانی که عمهاش هر یکشنبه به او تکۀ مادلن میداده است. این تجربه، «حافظه غیرارادی» را به او میشناساند؛ کلیدی برای بازیابی واقعی و زندۀ گذشته.
۳. یادآوری کودکی در کمبره این محرک حسی،سیل خاطرات راوی از دوران کودکی در خانهای در شهر کمبره را به جریان میاندازد. او با جزئیاتی دقیق به یاد میآورد که چگونه هر شب برای خوابیدن منتظر «بوسۀ شبانه» مادرش میمانده و این انتظار چگونه برایش عذاب آور بوده است.
۴. صحنۀ تأثیرگذار: مهمانی شام و محرومیت از بوسه یک شب که«چارلز سوان»، دوست خانوادگی، برای شام به خانهشان آمده، والدینش او را به خاطر حضور مهمان، زودتر به رختخواب میفرستند و او از گرفتن بوسۀ شبانه محروم میشود. این لحظه برای راوی به اندازهای تروماتیک است که حتی سالها بعد نیز آن را به یاد میآورد.
۵. دو مسیر پیادهروی: استعارهای از زندگی خانواده راوی در کمبره همیشه برای پیادهروی یکی از دو مسیر را انتخاب میکردند:
· طرف مسیر سوان ( côté de chez Swann ): مسیری کوتاهتر که به ملک چارلز سوان ختم میشد. این مسیر نماد دنیای زمینی، عشق و اجتماع است.
· طرف مسیر گرمانت ( côté de Guermantes ): مسیری طولانیتر که به قصر خاندان اشرافی دو گرمانت ختم میشد. این مسیر نماد اشرافیت، رمز و راز و آرزوهای دور و دراز است. این دو مسیر،که در ابتدا کاملاً جدا و متضاد به نظر میرسند، بعدها در جلدهای پایانی کتاب به هم میپیوندند، همانطور که مسیرهای زندگی در هم میآمیزند.
۶. داستان درون داستان: عشق سوان به اودت بخش اعظم این جلد به flashbackی میپردازد که داستان عشق تلخ و وسواسی چارلز سوان به زنی به ناماودت دو کرسی را روایت میکند. این بخش از زبان راوی و بر اساس شنیدههایش نقل میشود. سوان، مردی فرهیخته و از طبقه مرفه،起初 اودت را زنی سبکسر و نه چندان جذاب میدانست، اما به تدریج و تقریباً از روی بیحوصلگی، شیفتۀ او میشود.
۷. نماد عشق: sonataی ونتویی عشق سوان با قطعۀ موسیقی به نام«سوناتای ونتویی» (ساختهی یک آهنگساز خیالی به نام ونتوی) گره میخورد. این قطعه که بارها در مهمانیها میشنود، به «سرود ملی عشق» او و اودت تبدیل میشود و هر بار که آن را میشنود، تمامی احساساتش نسبت به اودت زنده میشود.
۸. رنج و ревیت سوان به طرز بیمارگونی عاشق اودت میشود،اما همیشه با این شک که اودت به او خیانت میکند و یک زن هرزه است، عذاب میکشد. او ساعتها بیرون خانۀ او پرسه میزند تا اثری از مردی دیگر ببیند. این بخش، طبیعت مخرب و توهمآمیز عشق را از نگاه پروست به تصویر میکشد؛ عشقی که بیشتر در ذهن عاشق exists دارد تا در واقعیت.
۹. افول عشق همانطور که به تدریج و به شکل ناگهانی عاشق شده بود،علاقهاش به اودت نیز رو به افول میگذارد. او زمانی که از شر این عشق رها میشود، با حیرت به گذشته نگاه میکند و از خود میپرسد چگونه برای زنی که حتی از نظر زیبایی استانداردهایش را نداشت، اینقدر رنج کشیده است.
۱۰. بازگشت به زمان حال روایت در پایان جلد،داستان به زمان حال روایت (دوران نوجوانی راوی) بازمیگردد. او که اکنون به پاریس آمده، عاشق دختر سوان، ژیلبرت، شده است. او در باغ شانزلیزه با ژیلبرت بازی میکند و احساساتش را برای او بروز میدهد، اما این عشق نیز مانند عشق پدرش، با تمام شدت و شور خود، در نهایت به سردی میگراید و از بین میرود.
حتماً. در ادامه خلاصهای جامع و کامل از جلد اول «در جستجوی زمان از دسترفته» با عنوان «طرف خانه سوان» (که در برخی ترجمههای فارسی به «پشت در خانه سوان» نیز ترجمه شده) ارائه میشود.
هسته مرکزی جلد اول:
این جلد، پیشدرآمدی کامل برای هفت جلد بعدی است. تمام درونمایههای اصلی کتاب—گذر زمان، قدرت حافظه غیرارادی، ماهیت توهمآمیز عشق، تحلیل جامعه و رسالت هنر—در این جلد به زیبایی معرفی و بذرشان پاشیده میشود. داستان عشق سوان به اودت، آیینهای است برای عشقهای بعدی راوی (به ویژه به آلبرتین) و به ما نشان میدهد که الگوهای عاطفی چگونه تکرار میشوند.
=======
خلاصه جلد دوم: در سایه دوشیزگان شکوفا
۱. گذر زمان: از کودکی به نوجوانی این جلد به طور مستقیم پس از جلد اول و با راوی(مارسل) در نوجوانی آغاز میشود. او اکنون در پاریس زندگی میکند و به شدت عاشق ژیلبرت سوان، دختر چارلز سوان و اودت، است. این عشق، ادامهای بر مضمون عشق وسواسی است که در داستان پدرش دیدیم.
۲. عشق به ژیلبرت و بازیهای کودکانه راوی وقت خود را درباغ شانزِلیزه میگذراند و هر روز منتظر دیدن ژیلبرت است. بازیهای آنها پر از شور نوجوانی، حسادتهای کودکانه و لذتهای ساده است. او ژیلبرت را به صورت یک موجود ایدهآل و دستنیافتنی میبیند.
۳. افول یک عشق همانطور که عشق سوان به اودت به تدریج محو شد،عشق راوی به ژیلبرت نیز — پس از رسیدن به اوجش — رو به زوال میگذارد. او از اینکه بیش از حد در دسترس است برای راوی عادی میشود و سحرِ توهمِ عشق از بین میرود. راوی به عمد از دیدار با او خودداری میکند تا خود را از شر این احساس رها کند.
۴. بیماری و انزوا پس از پایان این رابطه،راوی — که از کودکی فردی رنجور بوده — دچار دورهای از بیماری و انزوا میشود. او بیشتر وقت خود را در خانه میگذراند و به خواندن و تفکر میپردازد. این انزوا، فرصتی برای رشد درونی و مشاهدهگری از دور است.
۵. سفر به نقاط جدید: شهر ساحلی بالبک برای بهبود سلامتی،مادربزرگ راوی او را به اقامتگاهی در شهر ساحلی خیالی بالبک (الهامگرفته از شهرهای واقعی مانند کابورگ) میبرد. این تغییر جغرافیا، دنیای کاملاً جدیدی را به روی راوی میگشاید و فصل تازهای از کتاب را رقم میزند.
۶. ورود به دنیای جدید: هتل بزرگ بالبک زندگی در هتل بالبک برای راوی که به زندگی خانوادگی عادت داشت،تجربهای جدید است. او به مشاهدهی مهمانانِ هتل میپردازد که هرکدام دنیایی رمزآلود و پیچیده دارند.
۷. آشنایی با اشراف: بانوی اشرافیِ سالخورده در بالبک،مادربزرگ راوی با مادام دو ویلپاریزی، یکی از دوستان قدیمی خانواده که از اشراف زادهها است، ارتباط برقرار میکند. این آشنایی، اولین ورود مستقیم راوی به حلقهی اشراف است.
۸. نقطه عطف جلد: ملاقات با گروهی از دختران در ساحل بالبک،راوی برای اولین بار گروهی از دختران جوان و شاد را میبیند که مانند گلهای از پرندگان، با هم راه میروند، میخندند و با یکدیگر تعامل دارند. آنها نماد جوانی، آزادی و شهوت هستند. راوی فوراً مجذوب این گروه، به ویژه یکی از آنها به نام آلبرتین سیمونه، میشود.
۹. آلبرتین: معشوقه جدید و رازآلود آلبرتین برای راوی نقطه مقابل ژیلبرت است.او موجودی رمزار، غیرقابل پیشبینی و آزاد است. راوی بدون اینکه حتی با او صحبت کند، دلباختهی تصویر ذهنیای میشود که از او ساخته: نماد زیبایی غیرقابل دسترس دریایی.
۱۰. دوستی با رابرت دو سن-لوپ در بالبک،راوی با رابرت دو سن-لوپ، افسر جوانی از خانوادهای اشرافی و ثروتمند، آشنا شده و با او دوست میشود. رابرت شخصیتی پرحرارت، وفادار و تا حدی خام است. این دوستی عمیق و پررنگ، یکی از مهمترین روابط راوی در کل اثر است.
۱۱. طنز اجتماعی: ظهور بلوچ نویسنده با ورود شخصیتمارکیز دو کامبرمر، که خانوادهاش خود را از اشراف اصیل میدانند اما در واقع نوکیسه هستند، به طنز اجتماعی خود ادامه میدهد و تضاد بین اشراف اصیل و نوظهور را به نمایش میگذارد.
۱۲. هنر به عنوان نجاتبخش: نقاشی الستیر راوی باالستیر، یک نقاش بزرگ (که احتمالاً الهامگرفته از مونه یا مانه است)، ملاقات میکند. الستیر به راوی میآموزد که چگونه با نگاه یک هنرمند به جهان بنگرد؛ یعنی زیبایی را در معمولیترین چیزها (مثل یک سنگ یا یک ابر) ببیند. این دیدگاه، بر راوی تأثیر عمیقی میگذارد.
۱۳. پایان جلد: شروعی جدید جلد دوم با احساسی ازانتظار و امکان به پایان میرسد. راوی در آستانهی یک عشق جدید (آلبرتین) و دوستیهای جدید قرار گرفته است. سفر به بالبک، دنیای او را گستردهتر کرده و او را از حصار خانواده و عشق کودکی بیرون کشیده است.
هسته مرکزی جلد دوم:
این جلد نقش یک پل یا گذرگاه را ایفا میکند. راوی از دنیای نسبتاً محافظتشدهی کودکی و اولین عشقش (ژیلبرت) عبور میکند و به دنیای وسیعتر بزرگسالی، با تمام پیچیدگیهای عاطفی و اجتماعی آن (آلبرتین، اشراف، دوستیهای مردانه) قدم میگذارد. عنوان کتاب («در سایه دوشیزگان شکوفا») به همان گروه دختران اشاره دارد که نماد امکانات و شور جوانی هستند، اما در “سایه” هستند زیرا هنوز برای راوی کاملاً شناخته شده و قابل دسترس نیستند. این جلد، وعده ماجراهای عشقی و اجتماعی ای را میدهد که در جلدهای بعدی به اوج خود میرسند.
جلد سوم
طرف گرمانت (Le Côté de Guermantes) – ۱۹۲۰/۱۹۲۱
· درونمایه محوری: فاصله بین اشرافیت ایدهآل شده و واقعیت پوچ آن.
· خلاصه: راوی و خانوادهاش به آپارتمانی در نزدیکی قصر دوشس دو گرمانت نقل مکان میکنند. او که همیشه اشراف را موجوداتی افسانهای
میپنداشت، به تدریج وارد محافل آنها میشود و پوچی، سطحینگری و سیاستبازی پشت ظواهر فاخر آنها را کشف میکند. همزمان، او شاهد افول
سلامت مادربزرگ محبوبش است و مرگ او ضربهای عمیق به راوی وارد میکند. در پایان، او برای اقامت دومرتبه به بالبک میرود.
جلد چهارم
سدوم و عموره (Sodome et Gomorrhe) – ۱۹۲۱/۱۹۲۲
· درونمایه محوری: homosexuality (با استعاره از شهرهای گناهکار کتاب مقدس).
· خلاصه: راوی به طور اتفاقی شاهد رابطه پنهانی بارون دو شارلوس و خیاطش، «موسیو دو ژوپین» میشود و thus به دنیای پیچیده و پنهان
همجنسگرایی در جامعه آن زمان پی میبرد. همزمان، او نسبت به تمایلات احتمالی آلبرتین به زنان (به ویژه دوستش آندره) شکاک میشود. این شک و
حسادت، او را وامیدارد تا آلبرتین را با خود به پاریس ببرد و در آپارتمانش زندانی کند تا کاملاً مال خودش باشد.
جلد پنجم:
اسیر (La Prisonnière) – ۱۹۲۳
· درونمایه محوری: عشق به مثابه زندان (برای عاشق و معشوق).
· خلاصه: این جلد به بررسی رابطه مخرب و وسواسی راوی و آلبرتین میپردازد که اکنون در آپارتمان او در پاریس اسیر شده است. راوی که هم عاشق
آلبرتین است و هم به او بدگمان، در حالی که غرق در حسادت است، دائماً از او بازجویی میکند و حرکاتش را زیر نظر میگیرد. این رابطه برای هر دو طرف
به یک زندان روانی تبدیل شده است. راوی در نهایت به این نتیجه میرسد که باید از شر این عشق رها شود.
جلد ششم:
آلبرتین گمشده (La Fugitive) یا (Albertine disparue) – ۱۹۲۵
· درونمایه محوری: فراموشی ناشی از گذر زمان.
· خلاصه: آلبرتین از خانه راوی فرار میکند. اندکی بعد، راوی از طریق یک تلگراف خبر مرگ او را در یک سانحه اسبسواری میشنود. راوی ابتدا با غم و
اندکی عذاب وجدان غرق میشود و حتی برای یافتن حقیقت درباره زندگی پنهان آلبرتین به تحقیق میپردازد. اما به تدریج، و کاملاً بر خلاف انتظار خودش،
میبیند که درد فراق او نیز، مانند درد عشق به ژیلبرت، با گذشت زمان محو میشود و او به تدریج آلبرتین را فراموش میکند.
جلد هفتم:
زمان بازیافته (Le Temps retrouvé) – ۱۹۲۷
· درونمایه محوری: کشف معنای زندگی و بازیابی زمان از دست رفته از طریق هنر.
· خلاصه: راوی پس از سالها اقامت در یک آسایشگاه، به پاریس بازمیگردد. او در یک مهمانی اشرافی (که durante جنگ جهانی اول برگزار میشود)
شاهد تغییرات وحشتناک زمانه است: افراد پیر شدهاند، جایگاههای اجتماعی تغییر کردهاند و بسیاری از دوستانش مردهاند. در این مهمانی، با تجربه
چندین «خاطره غیرارادی» دیگر (مثل لغزیدن روی یک سنگفرش ناهموار)، حقیقت نهایی بر او آشکار میشود: زمانی که به نظر تلفشده میرسد، در واقع
در ناخودآگاه ما زنده است و تنها از طریق هنر میتوان آن را احیا و جاودانه کرد. او درمییابد که رسالت زندگیاش نوشتن همان رمانی است که ما در حال
خواندن آن هستیم. دایره داستان با خودش کامل میشود.
جمعبندی نهایی
«در جستجوی زمان از دست رفته» سفر یک راوی است از کودکی تا میانسالی، از نوستالژی تا فراموشی، و از رنج عشق تا کشف نجاتبخش هنر.
پروست به ما نشان میدهد که زندگی واقعی در «گذشته» نهفته است و تنها با فراتر رفتن از زمان معمولی (از طریق حافظه غیرارادی و خلق اثر هنری)
میتوان بر مرگ غلبه کرد و زمان را به چنگ آورد. این اثر، هم بازتابی از جامعه فرانسه در آستانه مدرنیته است و هم کاوشی فلسفی در ماهیت خودِ
زندگی.
=========
خلاصه مفهومی «در جستجوی زمان از دسترفته» در ۲۲ بخش
۱. نقشه اصلی اثر: این رمان حماسهای ذهنی است که در هفت جلد روایت میشود و داستان زندگی راوی به نام«مارسل» است که در جستوجوی
معنای زندگی، عشق، هنر و به ویژه ماهیت زمان و خاطره است.
۲. موتور محرک داستان: حافظه غیرارادی کلید اصلی رمان کشف«حافظه غیرارادی» است. برخلاف حافظه عمدی که ضعیف و ناکامل است، حافظه
غیرارادی با یک محرک حسی (مانند مزه کیک مادلن در چای) ناگهان گذشته را نه به صورت خاطره، که به صورت کامل و زنده و با تمام عواطفش دوباره
زنده میکند.
۳. نماد آغازین: کیک مادلن مشهورترین صحنه کتاب،where راوی با چشیدن کیک مادلن آغشته به چای، ناگهان به یاد کودکیاش در کمبره میافتد. این
لحظه، جرقه جستوجوی او برای بازیابی زمان از دست رفته از طریق همین تجربیات حسی میشود.
۴. شخصیت راوی: هنرمندی حساس راوی انسانی فوقالعاده حساس،کنجکاو و often بیمار است که به ظواهر جامعه و عمق احساسات و خاطراتش
وسواس دارد. او در طول داستان به بلوغ فکری میرسد.
۵. چارلز سوان: آیینه راوی داستان عشق تلخ و وسواسی سوان به اودت،پیشدرآمدی است بر تجربیات بعدی راوی با عشق. سوان نشان میدهد که
عشق میتواند یک رنج خودخواسته و نوعی توهم باشد.
۶. دنیای کودکی: کمبره دهکده کمبره نماد بهشت گمشده کودکی،innocence و دنیایی است که راوی همیشه میخواهد به آن بازگردد. دو مسیر متفاوت
برای قدم زدن در کمبره (طرف مسیر سوان و طرف مسیر گِرمانت) نماد دو مسیر اجتماعی در زندگی اوست.
۷. عشق وسواسی به آلبرتین رابطه راوی با آلبرتین اوج موضوع عشق به عنوان یک«اسارت» است. ревیت و شک او به زندگی پنهان آلبرتین، نشان
میدهد که ما هرگز نمیتوانیم شخص دیگری را به طور کامل بشناسیم و مالکیتِ او را داشته باشیم.
۸- نقد جامعه اشرافی: سالن مادام وردورن و سالن خانم دو گِرمانت پروست با ظرافتی بینظیر،پوچی، ریا، و تغییرات مداوم ارزشها در طبقه اشراف
پاریس را به تصویر میکشد. سالنهای اشرافی صحنه نمایشِ ظاهرسازی و بازیهای اجتماعی هستند.
۹. بارون دو شارلوس: نماد فساد و ریا این شخصیت پیچیده،تجسم هوس، فساد اخلاقی و лицемериی در دل جامعه به اصطلاح محترم است. او نشان
میدهد که امیال چگونه میتوانند زندگی یک فرد را ruined کنند.
۱۰. گذر زمان و زوال کتاب به شکلی دردناک گذر زمان و آثار مخرب آن را نشان میدهد.در ضیافت نهایی، راوی پس از سالها غیبت، همه شخصیتها را
پیر، فرتوت و دگرگون میبیند. زمان، قویترین و بیرحمترین شخصیت داستان است.
۱۱. مرگ و فراموشی ترس از فراموش شدن و نابودی،سایه سنگینی بر کل رمان است. راوی میترسد که خاطراتش، عزیزانش و در نهایت خودش برای
همیشه به فراموشی سپرده شوند.
۱۲. هنر به عنوان ناجی تنها راه غلبه بر زمان و فراموشی،«هنر» است. یک اثر هنری اصیل (نقاشی، موسیقی، ادبیات) جاودانه است و میتواند حقیقت و
زیبایی را برای همیشه حفظ کند.
۱۳. رسالت هنرمند نویسنده یا هنرمند باید زندگی و تجربیاتش را— با همه رنجها و شادیها — به مادهای برای آفرینش اثر هنری تبدیل کند. این تنها
معنای زندگی است.
۱۴. ضیافت نهایی: نمایش گذر زمان در مهمانی خانم دو سن-اوئرت،راوی با افرادی مواجه میشود که به قدری پیر و تغییر کردهاند که به کاریکاتورهایی از
خودشان تبدیل شدهاند. این صحنه، اوج نمایش power زمان است.
۱۵. درک حقیقت از طریق هنر پروست معتقد است هنر والاتر از زندگی است،زیرا میتواند حقیقت نهفته در پشت ظواهر را — که در شلوغی زندگی
روزمره از دست میرود — آشکار کند.
۱۶. طبیعت توهمآمیز عشق عشق در نگاه پروست بیشتر یک construction ذهنی است تا یک احساس ناب.ما معشوق را آنگونه که میخواهیم ببینیم
میبینیم، نه آنگونه که واقعاً هست. به همین دلیل عشق همیشه با رنج، ревیت و ultimately ناامیدی همراه است.
۱۷. کشف vocation (رسالت) در پایان رمان،راوی به رسالت خود پی میبرد: نوشتن همین کتابی که ما خواندهایم. او درمییابد که تمام زندگیاش، حتی
بخشهای به ظاهر پیشپاافتاده، مادهی خام این اثر هنری بوده است.
۱۸. زمان بازیافته شده «زمان از دسترفته»در عنوان کتاب، نه تنها به گذشته اشاره دارد، بلکه به زمانی است که ما به بطالت و بیهدفی تلف میکنیم.
«زمان بازیافته» زمانی است که با خلق یک اثر هنری، بر زمان غلبه میکنیم و آن را از نیستی نجات میدهیم.
۱۹. هسته مرکزی کتاب: نجات از نیستی هسته اصلی کتاب،پاسخی به این پرسش است: «چگونه در برابر مرگ و فراموشی مقاومت کنیم؟» پاسخ
پروست: با تبدیل زندگیمان به یک اثر هنری ماندگار.
۲۰. آموزه اول: زندگی را عمیق ببین به ظواهر بسنده نکن.در تجربیات روزمره (یک طعم، یک بو، یک صدای زنگ) عمق بجوی، زیرا آنها میتوانند کلیدی برای
گنجینه خاطراتت باشند.
۲۱. آموزه دوم: رنج را بپذیر و تبدیل کن رنج و شکست بخشی اجتنابناپذیر از زندگی است،اما میتوانی از آن به عنوان مادهاولیه برای خلق چیزی زیبا
استفاده کنی.
۲۲. آموزه نهایی: تو نیز هنرمند زندگی خودت هست رسالت هر انسان این است که زندگی منحصر به فرد خود را— با تمام جزئیاتش — کشف کند، بپذیرد
و در نهایت، آن را به یک «اثر هنری» تبدیل کند. این اثر میتواند یک کتاب، یک نقاشی، یک کسبوکار یا حتی شیوهای از زندگی باشد که تنها از آن
توست.

این اثر، تنها یک رمان نیست؛ یک فلسفه زندگی، یک رساله در زیباییشناسی و یک راهنمای عمیق برای یافتن معنا در جهانی است که زیر سایه سنگین
زمان قرار دارد…..
