ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

درباره بنیاد میر

ارائه خدمات مشاوره

بنیاد دکتر مازیار میر، همراه حرفه‌ای شما در مسیر مشاوره انتخاباتی، آموزش تخصصی املاک و برندسازی شخصی.

خلاصه کتاب اگر در دفتر من هستید، دیگر خیلی دیر است

خانه » مقالات » خلاصه کتاب اگر در دفتر من هستید، دیگر خیلی دیر است

خلاصه کتاب اگر در دفتر من هستید، دیگر خیلی دیر است

 

 

جمع اوری و تلخیص دکترمازیارمیر محقق و‌پژوهشگر

 

مقدمه

یک وکیل طلاق که می‌خواهد از طلاق شما جلوگیری کند

جیمز ج. سیناترا، وکیلی با بیش از دو دهه تجربه در پرونده‌های طلاقهای پیچیده و پُرتنش در نیویورک، کتابی نوشته که در نگاه اول پارادوکسیکال به نظر می‌رسد: کتابی درباره نجات ازدواج از جانب کسی که حرفه‌اش گسستن ازدواج است. عنوان کتاب به تنهایی فلسفه اصلی آن را فریاد می‌زند: «اگر به دفتر یک وکیل طلاق قدم گذاشته‌اید، تقریباً تمام راه‌های بازگشت بسته شده‌اند.» اکثر زوج‌ها زمانی به دنبال مشاوره می‌روند که دیگر کار از کار گذشته است؛ زمانی که خشم، resentment (رخنه و کینه)، خیانت، یا بی‌تفاوتی چنان لایه‌های ارتباط را سفت و سخت کرده که نفوذ به آن غیرممکن به نظر می‌رسد.

 

سیناترا از جایگاه منحصربه‌فردی صحبت می‌کند: او کسی است که از پشت خط پایان، از ویرانه‌های ازدواج‌های شکست خورده، به عقب نگاه می‌کند و الگوهای تکراری را می‌بیند. او نه یک مشاور ازدواج، که یک «کارشناس همه‌چیزخوار شکست رابطه» است. کتابش یک راهنمای عملی، بی‌پرده، و اغلب تلخ و شیرین است که با روایت داستان‌های واقعی (با تغییر نام و جزئیات) از مراجعینش، به ما نشان می‌دهد که زوج‌ها چگونه قدم‌به�قدم مسیر تباهی رابطه را می‌پیمایند و مهم‌تر از آن، چه کارهایی می‌توانستند انجام دهند تا از رسیدن به دفتر او اجتناب کنند.

 

این کتاب صرفاً یک مجموعه نصیحت احساساتی نیست. یک نقشه راه مبتنی بر واقعیت‌های خشن حقوقی، روانشناسی روزمره و مشاهده هزاران انسان در بدترین شرایط زندگیشان است. پیام اصلی این است: طلاق یک رویداد لحظه‌ای نیست؛ یک فرآیند تدریجی و خزنده است که سال‌ها قبل از طرح رسمی آن آغاز می‌شود.

 

 


 

بخش نخست

اتاق عمل – تماشای مرگ یک ازدواج

 

سیناترا دفتر خود را به یک «اتاق عمل» تشبیه می‌کند؛ جایی که او شاهد «نعش» ازدواج‌هاست. او به ما یادآوری می‌کند که وقتی وارد این فاز شده‌اید، دیگر بحث بر سر «عشق» به معنای رمانتیک آن نیست. بحث بر سر قدرت، پول، ترس، و انتقام است. در این مرحله، افراد اغلب در نقش‌هایی کاملاً متفاوت از خود واقعی‌شان ظاهر می‌شوند: یک معلم دلسوز تبدیل به یک مذاکره‌گر بی‌رحمانه می‌شود، یا یک مدیر موفق از ترس از دست دادن دارایی‌ها فلج می‌شود.

 

نکته کلیدی و منحصر بفرد

رفتار افراد در فرآیند طلاق، اغلب اغراق‌شده‌ترین نسخه از تمایلات و ترس‌های همیشگی آن‌هاست. دعوا بر سر یک صندلی چرخ‌دار یا یک سگ، هرگز فقط درباره آن شیء نیست؛ بلکه درباره نمادها، تاریخچه مشترک و احساس عدالت یا بی‌عدالتی است.

 

 


 

بخش دوم

الگوهای مسموم – چگونه رابطه را می‌کشیم؟

 

سیناترا با وضوح و گاهی طنز سیاه، الگوهای رفتاری را برمی‌شمارد که مثل سرطان در رابطه رشد می‌کنند و سرانجام آن را از بین می‌برند. برخی از مهم‌ترین این الگوها عبارتند از:

 

۱. فرسایش تدریجی و عادت کردن به ناراحتی (The Slow Erosion)

 

بسیاری فکر می‌کنند طلاق با یک انفجار بزرگ (خیانت، جر‌و‌بحث بزرگ) می‌آید. اما واقعیت این است که اکثر ازدواج‌ها با «مرگ از هزاران بریدگی کوچک» به پایان می‌رسند. بی‌اعتنایی‌های روزمره، چشم‌پوشی‌های کوچک از نیازهای طرف مقابل، شوخی‌های تحقیرآمیز، دروغ‌های مصلحتی، و کاهش تدریجی صمیمیت. زوج‌ها به یک سطح پایین‌تر از شادی و رضایت «عادت» می‌کنند و آن را به عنوان «واقعیت زندگی زناشویی» می‌پذیرند. سیناترا می‌گوید: «مشکل زمانی شروع می‌شود که شما از چیزهایی که زمانی برایتان مهم بود، دیگر ناراحت نمی‌شوید.» یعنی حتی انرژی لازم برای اعتراض هم ندارید.

 

۲. تمرکز بر اشتباهات طرف مقابل و نادیده گرفتن سهم خود (The Scoreboard Mentality)

 

ذهنیت «حساب‌کتاب نگه داشتن» یکی از مرگبارترین رفتارهاست. لیست کردن تمام کارهایی که شما انجام داده‌اید و طرف مقابل انجام نداده، یا تمام اشتباهات او. این نگاه، رابطه را به یک نبرد با برنده و بازنده تبدیل می‌کند، نه یک مشارکت. در دفتر سیناترا، هر طرف یک لیست بلندبالا از «گناهان» طرف مقابل دارد، اما هیچ‌کس مسئولیت سهم خود در فروپاشی را به عهده نمی‌گیرد.

 

۳. فرار از گفت‌وگوی دشوار (Avoiding the Hard Conversations)

 

زوج‌ها از ترس جر‌و‌بحث، از صحبت درباره مسائل حیاتی طفره می‌روند: پول، رابطه جنسی ناکافی یا نارضایتبخش، احساس بی‌اهمیتی، ترس از آینده، نارضایتی از تقسیم کارها. این مسائل زیر فرش جارو می‌شوند و تبدیل به کوهی از resentment می‌شوند. سیناترا تاکید می‌کند: «مشکلی که درباره‌اش صحبت نمی‌کنید، مشکلی است که هرگز حل نخواهد شد. فقط بزرگ‌تر و بدخیم‌تر می‌شود.»

 

۴. توهم «هم‌زمانی» و از دست دادن فردیت (The Illusion of Merging)

 

بسیاری از زوج‌ها، به ویژه در آغاز، فکر می‌کنند باید در همه چیز «یکی» باشند: علایق یکسان، دوستان مشترک، برنامه‌های یکسان. آنها فردیت خود را رها می‌کنند تا «جفت کامل» باشند. اما با گذشت زمان، این یکی‌سازی منجر به خفگی می‌شود. یکی از طرفین (یا هر دو) احساس می‌کند هویت خود را از دست داده است. طلاق در این موارد، اغلب یک «فریاد استقلال» ناگهانی و شدید است.

 

پنجم

پول

سلاح اصلی نبرد (Money as a Weapon)

 

سیناترا می‌گوید پول در طلاق، مانند اکسیژن در آتش سوزی است. درگیری‌های مالی اغلب ریشه در مسائل عمیق‌تر دارند: قدرت، کنترل، امنیت، عشق و ارزش. نحوه مدیریت مشترک پول (مخفی‌کاری، تحقیر کردن یکدیگر به خلاف درآمد کمتر، ولخرجی به عنوان انتقام) یکی از قابل‌پیش‌بینی‌ترین عوامل شکست است. او تاکید می‌کند که زوج‌ها باید پیش از ازدواج و به طور منظم در طول زندگی مشترک، درباره ارزش‌ها، اهداف و ترس‌های مالی خود با صراحت صحبت کنند.

 

ششم

خیانت

اغلب یک علامت است، نه خود بیماری (Infidelity as a Symptom)

 

در حالی که خیانت ضربه‌ای ویرانگر است، سیناترا آن را معمولاً نشانه‌ای از یک بیماری پیش‌رفته در رابطه می‌داند. به ندرت یک ازدواج کامل و شاد با یک خیانت ناگهانی از هم می‌پاشد. معمولاً سال‌ها بی‌توجهی، عدم صمیمیت عاطفی یا جنسی، و احساس تنهایی مقدمه آن بوده است. این به معنای توجیه خیانت نیست، بلکه تاکید بر این است که برای نجات رابطه (حتی پس از خیانت)، باید به ریشه‌های آن پرداخت، نه فقط به خود عمل.

 

 


 

بخش سوم

درس‌هایی از خاکستر – چه کارهایی باید انجام دهید؟

 

سیناترا بر اساس مشاهداتش، پیشنهادهای ضدحسی و عملی ارائه می‌دهد که شبیه توصیه‌های رمانتیک مرسوم نیستند، بلکه بیشتر شبیه دستورالعمل‌های یک استراتژیست برای بقا هستند.

 

اول

همیشه در حال «دادخواست طلاق» باشید (Always Be Filing for Divorce)

 

این شاید مشهورترین توصیه کتاب باشد. منظور این نیست که دائماً تهدید به طلاق کنید. بلکه به این معناست که همیشه طوری رفتار کنید که گویی طرف مقابل می‌تواند آزادانه شما را ترک کند. این ذهنیت چهار نتیجه کلیدی دارد:

 

· قدردانی

وقتی فرض را بر ماندن همسرتان نمی‌گذارید، ارزش حضور او را بیشتر درک می‌کنید.

· مسئولیت‌پذیری: شما نمی‌توانید با بی‌تفاوتی، بی‌احترامی یا تنبلی از زیر مسئولیت شانه خالی کنید، چون می‌دانید طرف مقابل می‌رود.

· جذابیت باقی ماندن: شما انگیزه دارید که از نظر فیزیکی، عاطفی و فکری جذاب بمانید.

· استقلال: شما فردیت خود را حفظ می‌کنید و تمام هستی خود را در دیگری مستهلک نمی‌کنید.

 

۲. گفت‌وگوی «آخرالزمانی» داشته باشید (Have the “Apocalypse Talk”)

 

سیناترا پیشنهاد می‌کند که زوج‌ها باید گهگاه (مثلاً سالی یک بار) یک گفت‌وگوی کاملاً صریح و بی‌پرده داشته باشند. پرسش‌هایی مانند:

 

· «الان چه احساسی نسبت به ازدواجمان داری؟ از ۱ تا ۱۰؟»

· «چه چیزی در زندگی مشترک ما بیشتر آزارت می‌دهد؟»

· «اگر یک چیز را بتوانی در رفتار من تغییر دهی، آن چیست؟»

· «آیا احساس می‌کنی مرا می‌شناسی و من تو را می‌شناسم؟»

· «چه ترسی درباره آینده رابطه ما داری؟»

هدف این نیست که به همسرم بزنیم،بلکه جلوگیری از انباشت خشم و ناامیدی است. این گفت‌وگو مانند یک «معاینه پزشکی» برای رابطه است.

 

سوم

پیش‌نویس یک قرارداد ازدواج بنویسید (Draft a Prenuptial Agreement – Even If You Don’t Sign One)

 

حتی اگر قصد امضای رسمی آن را ندارید، فرآیند نوشتن یک «قرارداد ازدواج» (پیش‌نویس یا پس‌نویس) یکی از بهترین تمرین‌های ممکن است. این کار شما را مجبور می‌کند درباره سخت‌ترین موضوعات آینده صحبت کنید: اگر یکی از ما شغلش را از دست داد چه؟ اگر یکی ارثیه بزرگی دریافت کرد چه؟ چگونه برای بازنشستگی پس‌انداز می‌کنیم؟ مسئولیت مراقبت از والدین سالمند با کیست؟ این گفت‌وگوها باعث شفافیت و هم‌راهی فکری می‌شود.

 

چهارم

با شریک زندگی‌تان قرار عاشقانه بگذارید (Date Your Spouse)

 

این توصیه قدیمی است، اما سیناترا آن را با واقع‌بینی ارائه می‌دهد. منظور این نیست که حتماً به رستوران‌های گرانقیمت بروید. منظور اختصاص زمان کیفی بدون حواس‌پرتی (بدون موبایل، بدون صحبت درباره بچه‌ها یا مسائل مالی) است تا دوباره به عنوان دو انسان با یکدیگر ارتباط برقرار کنید. این قرارها فرصتی است برای «بازشناسی» یکدیگر، چون انسان‌ها در طول زمان تغییر می‌کنند.

 

پنجم

حریم خصوصی و صداقت را متعادل کنید (Balance Privacy and Honesty)

 

نیازی نیست هر فکری که در سر دارید را به زبان بیاورید. بعضی افکار گذرا و بی‌اهمیت هستند. اما در مورد چیزهای مهم باید صداقت مطلق داشت. اگر از چیزی ناراحت هستید، اگر نیاز دارید، اگر می‌ترسید، باید آن را بیان کنید. از طرف دیگر، حریم خصوصی فردی (فضای فیزیکی و ذهنی) باید محترم شمرده شود.

 

ششم

به دنبال «راستی» باشید، نه «حق بودن» (Seek Truth, Not Righteousness)

 

در هر اختلافی، به جای اینکه تمام انرژی خود را صرف اثبات «حق بودن» خود کنید، سعی کنید «حقیقت موقعیت» را بفهمید. حقیقت معمولاً جایی در میانه است. سوال «چطور هر دو ما به این نقطه رسیدیم؟» بسیار کارآمدتر از این سوال است که «چطور او اینقدر خودخواه/بی‌ملاحظه شد؟»

 

هفتم

از بچه‌ها به عنوان بهانه استفاده نکنید (Don’t Use Kids as an Excuse or a Weapon)

 

بسیاری از زوج‌ها سال‌ها «به خاطر بچه‎ها» در ازدواجی ناشاد می‌مانند. سیناترا با احترام اما قاطعانه با این دیدگاه مخالف است. او معتقد است بچه‌ها در یک خانه پرتنش و فاقد عشق، آسیب بیشتری می‌بینند تا در یک طلاق متمدنانه. همچنین در هنگام طلاق، هرگز نباید از بچه‌ها به عنوان پیام‌رسان، جاسوس یا سلاح استفاده کرد. این ویرانگرترین کاری است که می‌توان انجام داد.

 

 


 

بخش چهارم

اگر واقعاً تمام شد، چطور با عزت از هم جدا شویم؟

 

سیناترا، از موضع یک وکیل، توصیه‌های خردمندانه‌ای برای کسانی که راهی جز جدایی ندارند ارائه می‌دهد:

 

· اول درمانگر، بعد وکیل: قبل از مراجعه به وکیل طلاق، سعی کنید به یک مشاور خانواده خوب مراجعه کنید. شاید بتوان رابطه را نجات داد. اگر نه، حداقل می‌توانید فرآیند جدایی را مدیریت‌شده‌تر آغاز کنید.

· به دنبال عدالت باشید، نه انتقام: فرآیند طلاق ذاتاً تهاجمی است، اما می‌توانید انتخاب کنید که متمرکز بر حل مسائل آینده باشید، نه مجازات گذشته. انتقام بسیار پرهزینه است (هم از نظر عاطفی و هم مالی).

· فرزندتان را در مرکز قرار دهید: تمام تصمیم‌ها باید با این پرسش گرفته شود: «این تصمیم چه تأثیری بر سلامت روان و آینده فرزندم دارد؟»

· واقع‌بین باشید: روی «برد» در هر مورد کوچک پافشاری نکنید. هدف یک نتیجه منصفانه و عملی است که به شما اجازه می‌دهد زندگی جدیدی را آغاز کنید.

 

نتیجه‌گیری نهایی این کتاب

نجات ازدواج، یک انتخاب روزانه است

کتاب «اگر در دفتر من هستید، دیگر خیلی دیر است» یک تلنگر قدرتمند است. سیناترا با صداقتی خشن و گاهی طنازانه به ما یادآوری می‌کند که ازدواج‌های موفق، نتیجه شانس یا یک عشق ابدی و خودکار نیستند. آنها حاصل انتخاب‌های آگاهانه روزانه، شجاعت برای مواجهه با مسائل دشوار، و تمرین مداوم احترام و توجه هستند.

پیام نهایی او این است: قبل از آنکه مجبور شوید بر سر تقسیم دارایی‌ها مذاکره کنید، بر سر تقسیم عشق و توجه مذاکره کنید. قبل از آنکه برای نگهداری فرزند درخواست دهید، برای حفظ رابطه درخواست دهید. و قبل از آنکه در دفتر یک وکیل طلاق بنشینید، بر روی مبل خانه‌تان با همسرتان درباره ترس‌ها و آرزوهایتان صحبت کنید. کار سختی است، اما مسلماً از دردسرها و هزینه‌های یک طلاق سخت، بسیار ساده‌تر است.

این کتاب دعوتی دوستانه است به بیداری و اقدام. همانطور که سیناترا می‌گوید، وظیفه شما این نیست که از رفتن به دفتر یک وکیل طلاق جلوگیری کنید؛ وظیفه شما این است که دلیلی برای هرگز نیاز نداشتن به آن دفتر ایجاد کنید.

 

 

 

دکتر مازیار میر

نوشته های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید