ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

ما به کسب و کارهای نوپا کمک می کنیم تا حرفه ای شوند.

درباره بنیاد میر

ارائه خدمات مشاوره

بنیاد دکتر مازیار میر، همراه حرفه‌ای شما در مسیر مشاوره انتخاباتی، آموزش تخصصی املاک و برندسازی شخصی.

بهترین کتاب‌های جهان پیرامون تفکر

خانه » مقالات » بهترین کتاب‌های جهان پیرامون تفکر
بهترین کتاب‌های جهان پیرامون تفکر

بهترین کتاب‌های جهان پیرامون تفکر

فکر کردن چیست؟

 

نوشته دکترمازیارمیر

 

 

امروز یکی از دانشجویانم از من پرسید بهترین کتاب پیرامون تفکر چیه ؟ سوالی که همیشه از من می پرسند و یا حتی خودم از خودم می پرسم؟ فکر کردن دقیقاااا چیه؟

تفکر در ساده ترین حالت ممکن و در یک کلمه …. می باشد. به شدت معتقدم که تفکر به نوعی شاید یک تلاش پیچیده ذهنی برای پاسخگویی و جواب‌ و …… را فکر می‌گویند

اما شاید باید بگویم که برخی معتقدند که اَندیشه یا فکر یا  thinking  یکی از نیروهای درونی و پیچیده انسان است که به مفاهیم مربوط است. از اندیشه می‌توان به عنوان فرایندی شناختی و خودآگاهانه نام برد که مستقل از محرک‌های حسی و فیزیکی رخ می‌دهد. ایمانوئل کانت ازجمله فیلسوفانی  است که در کتابش با عنوان «سنجش خرد ناب» دربارهٔ فکر و مفاهیم به بحث گسترده ایی پرداخته‌ است.

تفکر به روایت مازیارمیر

«اندیشیدن، سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت های کنونی یا آینده است.»

«اندیشیدن، فرایندی رمزی و درونی است که در ذهن اتفاق می‌افتد و منجر به یک حوزه شناختی می‌گردد که نظام شناختی شخص متفکر را تغییر می‌دهد.»

«اندیشیدن، فرایندی است که از طریق آن یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیله تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد می‌گردد.»

راه حل های دیروز شاید

 فردا پاسخگویی نیاز ما نباشد.

مازیار میر

 

اندیشه و تفکر عبارتست از؛ آغاز یک فرایند و فعالیت ذهنی جهت طرح سؤال و پرسش، بررسی و تحلیل داده‌های مفروض، تعریف راهکار ملزوم جهت نیل به مقصود است

بهترین کتاب پیرامون تفکر چیه؟عجب درخواست خفن و قوی و سنگینی! انتخاب فقط کتاب برتر جهان در مورد «تفکر» از بین این همه غول فکری که تاریخ به خودش دیده، راستش کار حضرت فیله. مثل اینه که بگی ۱۰ تا آهنگ برتر تاریخ موسیقی رو لیست کن. هر لیستی بنویسی، یه عده می‌گن «پس فلان آهنگ کو؟» پس از یک به ده رسیدن. از دید مازیارمیر

من تمام تلاشم رو کردم که لیستی رو جمع کنم که فقط مجموعه‌ای از کتاب‌های معروف نباشه؛ اینها کتاب‌هایی هستن که واقعاً *سیم‌کشی مغز انسان رو عوض می‌کنن.* اینها فقط به شما «اطلاعات» نمی‌دن، بلکه به شما «ابزار» می‌دن. ابزاری برای اینکه چطور فکر کنید، چطور تصمیم بگیرید، چطور خلاق باشید و چطور دنیا رو متفاوت ببینید.

این لیست، یک مقاله جامع و کامل برای کسانی است که می‌خواهند «تفکر» رو نه به عنوان یک اتفاق، بلکه به عنوان یک «مهارت» پیشرفته یاد بگیرند . پس یه فنجون قهوه برای خودت بریز، چون این یه سفر عمیق به درون مغز انسان و به وسعت عمر تاریخ بشر است…این بشر

پس با تمام قدرت بریم بسراغش؟

راستی چرا اصلاً باید «درباره تفکر» کتاب بخونم؟

یه لحظه وایسید. ما که همه‌مون داریم فکر می‌کنیم، مگه نه؟ از صبح که بیدار می‌شیم تا شب که می‌خوابیم، مغز ما در حال پردازشه. اما سوال اصلی اینجا است: آیا اساسا خوب فکر می‌کنیم؟

راستشو بخواید، اغلب نه. ما پر از خطاهای شناختی، سوگیری‌های ناخودآگاه، الگوهای فکری معیوب و میان‌برهای ذهنی کلی و جزئی هستیم که شاید در دوران غارنشینی به دردمون می‌خوردن، اما امروز بیشتر باعث دردسرند و حتی سرافکندگی….

خواندن این کتاب‌ها مثل اینه که یه مکانیک ماهر، کاپوت مغز شما رو بالا بزنه و بهتون نشون بده کدوم قطعه داره اشتباه کار می‌کنه، کدوم سیم‌کشی اتصالی داره و چطور می‌شه این سیستم را «بهینه» کرد .

ریمپ مغزی

.شاید بد نباشد که بدانید که این دانش، اسمش «فراشناخت» (Metacognition) یا همون «تفکر درباره تفکر» است….

این ۱۰ کتاب، به نظر من، بهترین نقشه راه برای این سفر هستند سفری طولانی خطرناک و استثنایی ….

 


 

 

کتاب نخست

تفکر، سریع و آهسته (Thinking, Fast and Slow)نویسنده دانیل کانمن (Daniel Kahneman)

 

اگه قرار باشه فقط و فقط یک کتاب در این لیست باشه، اون همینه. دانیل کانمن، که جایزه نوبل اقتصاد رو هم برده (با اینکه روانشناسه!)، پدرخوانده‌ی اقتصاد رفتاری و خطاهای شناختیه.

بذارید خیلی راحت بگویم که این کتاب دقیقاااا درباره چیه

کانمن می‌گه مغز ما دو تا سیستم عامل کلی دارهثد:

سیستم نخست (سریع)

این همون خلبان اتوماتیک ما است. احساسی، سریع، ناخودآگاه، تنبل و همیشه در حال پرش به نتیجه‌گیریه. وقتی رانندگی می‌کنید یا ۲+۲ رو جواب می‌دید، این سیستم فعاله.

سیستم دوم آهسته

این خلبان اصلی و متفکره. منطقی، کند، حسابگر، دقیق و به شدت تنبل! (مهم‌ترین ویژگیش همینه). وقتی دارید یه مسئله سخت ریاضی حل می‌کنید یا فرم مالیاتی پر می‌کنید، سیستم ۲ به زور فعال می‌شه.

چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟

تمام بدبختی‌های ما از اونجایی شروع می‌شه که سیستم ۱ (احساسی و سریع) برای کارهایی تصمیم می‌گیره که وظیفه سیستم ۲ (منطقی و کند) بوده. این کتاب مثل یه چک افسری به آدم می‌زنه و صدها خطای شناختی رو بهمون نشون می‌ده که هر روز داریم مرتکب می‌شیم. از «خطای لنگر انداختن» گرفته تا «نادیده گرفتن احتمالات» و «خوش‌بینی بیش از حد». بعد از خوندن این کتاب، دیگه هیچ‌وقت به تصمیم‌گیری‌های «یهویی» و «دلی» خودتون اعتماد کامل نمی‌کنید.

چکیده ناب از تفکرات کانمن پیرامون فکر

> ۱. «ما می‌توانیم نسبت به بدیهیات نابینا باشیم و همچنین نسبت به نابینایی خود نابینا هستیم.»

> ۲. «هیچ چیز در زندگی به اندازه‌ای که فکر می‌کنید مهم نیست، زمانی که دارید به آن فکر می‌کنید.» (این مفهوم «توهم تمرکز» است.)

> ۳. «اعتقاد آسایش‌بخش ما مبنی بر اینکه جهان معقول است، بر یک پایه ایمن بنا نهاده شده است: توانایی تقریباً نامحدود ما برای نادیده گرفتن جهالت خودمان.»

دوم

قوی سیاه (The Black Swan)

 

**نویسنده: نسیم نیکلاس طالب (Nassim Nicholas Taleb)**

 

[تصویری از جلد کتاب قوی سیاه]

 

اگه کانمن به شما یاد می‌ده چطور «درون جعبه» (مغز خودتون) رو بشناسید، طالب به شما یاد می‌ده که اصلاً «جعبه‌ای وجود نداره» و همه‌چیز می‌تونه هر لحظه عوض بشه. نسیم طالب یه فیلسوف-معامله‌گر بسیار بدعنق، باهوش و فوق‌العاده تاثیرگذاره.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

«قوی سیاه» یک رویداده که سه ویژگی داره:

۱. **نادر و غیرقابل پیش‌بینیه** (خارج از انتظارات معمول ماست).

۲. **تأثیر بسیار شدیدی داره** (مثلاً جنگ جهانی، اینترنت، یا یک بیماری همه‌گیر جهانی).

۳. **بعد از اینکه اتفاق افتاد،** ما آدم‌ها برمی‌گردیم و براش یه داستان «منطقی» می‌سازیم که انگار «معلوم بود قراره اینطوری بشه»! (این همون خطای پیش‌بینی گذشته‌نگره).

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

طالب به ما می‌گه که تاریخ رو «قوهای سیاه» می‌سازن، نه اتفاقات قابل پیش‌بینی. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بهش می‌گه «اکستریمستان» (Extremistan)؛ جایی که یک اتفاق می‌تونه کل بازی رو عوض کنه. ما با تکیه بر «میانگین» و «نمودار» سعی می‌کنیم آینده رو پیش‌بینی کنیم، در حالی که آینده توسط چیزهایی ساخته می‌شه که اصلاً در نمودارهای ما نیستن. این کتاب به شما یاد می‌ده که به جای «پیش‌بینی» کردن، «آماده» باشید. یاد می‌گیرید که چطور در برابر شوک‌ها «ضدشکننده» (Antifragile) باشید.

 

**۳ تا چکیده ناب از طالب:**

> ۱. «تاریخ و جوامع بشری از چاه فاضلاب بیرون نمی‌پَرند، بلکه از دستشویی فرنگی بیرون می‌جهند. آنها گام‌های کوچک برنمی‌دارند، بلکه می‌جهند.»

> ۲. «به یاد بیاورید که شما یک “قوی سیاه” برای بوقلمون هستید. (بوقلمونی که ۱۰۰۰ روز بهش غذا می‌دن و فکر می‌کنه صاحبش بهترین موجود دنیاست، تا روز شکرگزاری!).»

> ۳. «فقدان شواهد، به معنای شواهد مبنی بر فقدان (یک چیز) نیست.»

 

 

### ۳. ذهنیت: روانشناسی نوین موفقیت (Mindset: The New Psychology of Success)

**نویسنده: کارول دوک (Carol S. Dweck)**

 

[تصویری از جلد کتاب ذهنیت]

 

خب، تا اینجا فهمیدیم مغز ما پر از خطاست (کانمن) و دنیا هم غیرقابل پیش‌بینیه (طالب). حالا سوال اینه: با این وضعیت اصلاً می‌شه کاری کرد؟ کارول دوک، روانشناس دانشگاه استنفورد، می‌گه: «بله، به شرطی که “ذهنیت” درستی داشته باشید.»

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

دوک می‌گه آدم‌ها کلاً دو نوع ذهنیت دارن:

۱. **ذهنیت ثابت (Fixed Mindset):** این افراد معتقدن هوش، استعداد و توانایی‌ها، چیزهای «ثابت» و «ذاتی» هستن. یا باهوش به دنیا میای یا نه. در نتیجه، این آدم‌ها از «چالش» فرار می‌کنن (چون ممکنه شکست بخورن و «خنگ» به نظر برسن) و «تلاش» رو نشونه ضعف می‌دونن.

۲. **ذهنیت رشد (Growth Mindset):** این افراد معتقدن هوش و استعداد فقط «نقطه شروع» هستن و توانایی‌های واقعی از طریق «تلاش»، «یادگیری» و «پشتکار» به دست میان. اینها عاشق چالش هستن، شکست رو بخشی از فرآیند یادگیری می‌دونن و باور دارن مغز مثل یک عضله، قابل پرورشه.

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

این کتاب شاید ساده به نظر برسه، اما به طرز وحشتناکی بنیادینه. این کتاب به شما نشون می‌ده که چطور تمام زندگی ما، از روابط عاطفی تا موفقیت شغلی و فرزندپروری، تحت تاثیر این دوگانه فکریه. شما یاد می‌گیرید که چطور از «من استعداد ریاضی ندارم» به «من *هنوز* ریاضی رو خوب یاد نگرفتم» شیفت کنید. این کتاب به شما «اجازه» می‌ده که اشتباه کنید و یاد بگیرید.

 

**۳ تا چکیده ناب از دوک:**

> ۱. «در یک ذهنیت (ثابت)، تلاش چیز بدی است. مثل شکست، به این معنی است که شما باهوش یا با استعداد نیستید… در دنیای دیگر (ذهنیت رشد)، تلاش چیزی است که شما را باهوش یا با استعداد می‌کند.»

> ۲. «اشتیاق برای به چالش کشیدن خود و پافشاری بر آن، حتی (یا به خصوص) زمانی که اوضاع خوب پیش نمی‌رود، نشانه ذهنیت رشد است.»

> ۳. «کلمه “هنوز” را به دایره لغات خود اضافه کنید. “من این را بلد نیستم”… *هنوز*. “من نمی‌توانم این کار را انجام دهم”… *هنوز*.»

 

 

### ۴. سالنامه چارلی فقیر (Poor Charlie’s Almanack)

**نویسنده: پیتر کافمن (درباره چارلی مانگر)**

 

[تصویری از چارلی مانگر یا جلد کتاب]

 

اگه می‌خواید بدونید یه مغز «در سطح جهانی» چطور کار می‌کنه، باید برید سراغ چارلی مانگر، دست راست وارن بافت و یکی از موفق‌ترین سرمایه‌گذاران تاریخ. این کتاب یه مجموعه مقالات و سخنرانی از مانگره که مثل یه جعبه ابزار پر از الماسه.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

کل فلسفه مانگر در یک چیز خلاصه می‌شه: **«مدل‌های ذهنی» (Mental Models).**

مانگر می‌گه اکثر مردم (حتی متخصص‌ها) دنیا رو فقط از دریچه «تخصص» خودشون می‌بینن. (روانشناس همه‌چیز رو روانشناسی می‌بینه، اقتصاددان همه‌چیز رو عرضه و تقاضا). اون می‌گه: «برای مردی که فقط چکش دارد، هر مشکلی شبیه میخ به نظر می‌رسد.»

 

راه حل چیه؟ شما باید یه «شبکه توری» (Latticework) از مدل‌های ذهنی مختلف از رشته‌های مختلف (مثل روانشناسی، فیزیک، زیست‌شناسی، اقتصاد، تاریخ و…) در مغزتون داشته باشید.

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

این کتاب به شما یاد می‌ده که «چند رشته‌ای» فکر کنید. به جای اینکه فقط یک چکش داشته باشید، به شما ۱۰۰ تا ابزار مختلف می‌ده. مثلاً یاد می‌گیرید که از مفهوم «سود مرکب» (از ریاضیات) در یادگیری استفاده کنید، یا از مفهوم «نقطه شکست» (از مهندسی) در مدیریت ریسک زندگی‌تون استفاده کنید، یا از «سوگیری‌های شناختی» (از روانشناسی) برای مذاکره بهتر استفاده کنید. این کتاب، تفکر رو از یک کار تک‌بُعدی به یک هنر چندبُعدی تبدیل می‌کنه.

 

**۳ تا چکیده ناب از مانگر:**

> ۱. «در تمام زندگی‌ام، هیچ آدم عاقلی را نشناختم (در هیچ زمینه‌ای) که هر روز مطالعه نکند. هیچ، صفر.»

> ۲. «بهترین کار این است که از آدم‌های احمق یاد بگیرید که چه کارهایی را *نباید* انجام دهید. این کار خیلی راحت‌تر از این است که بخواهید از آدم‌های باهوش تقلید کنید.»

> ۳. «اگر می‌خواهید چیزی را بفهمید، سعی کنید آن را “وارونه” کنید. (Invert, always invert). مثلاً به جای اینکه بپرسید “چطور موفق شوم؟”، بپرسید “چطور شکست بخورم؟” و بعد از آن کارها دوری کنید.»

 

 

### ۵. تلنگر (Nudge)

**نویسندگان: ریچارد تیلر و کاس سانستین (Richard Thaler & Cass Sunstein)**

 

[تصویری از جلد کتاب تلنگر]

 

این هم یکی دیگه از غول‌های اقتصاد رفتاری (تیلر هم نوبل اقتصاد گرفته). اگه کتاب کانمن به شما می‌گه «چرا» ما تصمیمات بد می‌گیریم، کتاب «تلنگر» به شما می‌گه «چطور» می‌تونیم محیط رو طوری طراحی کنیم که تصمیمات «بهتر» بگیریم، بدون اینکه کسی رو مجبور کنیم.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

ایده اصلی «معماری انتخاب» ئه. هر انتخابی که ما می‌کنیم، در یک «محیط» یا «زمینه» اتفاق میفته. (مثلاً چیدمان غذاها در سلف سرویس). «تلنگر» یه تغییر کوچیک در این محیطه که ما رو به سمت انتخاب بهتر «هل» می‌ده، بدون اینکه آزادی انتخاب رو از ما بگیره.

مثال کلاسیکش: گذاشتن غذاهای سالم‌تر در سطح چشم در سلف سرویس، یا پیش‌فرض گذاشتن گزینه «پس‌انداز بازنشستگی» در فرم استخدام.

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

چون به شما نشون می‌ده که «تفکر» ما چقدر از محیط اطرافمون تاثیر می‌پذیره. ما فکر می‌کنیم داریم آزادانه انتخاب می‌کنیم، اما در واقع داریم توسط «معماری» اطرافمون هدایت می‌شیم. این کتاب به شما دو قدرت می‌ده:

۱. تشخیص بدید که چطور «تلنگر»های محیط دارن روی شما اثر می‌ذارن (از چیدمان سوپرمارکت تا طراحی دکمه‌های یک وب‌سایت).

۲. یاد بگیرید چطور برای خودتون «تلنگر»های مثبت طراحی کنید (مثلاً گذاشتن کفش ورزشی دم در، برای اینکه یادتون نره ورزش کنید).

 

**۳ تا چکیده ناب از تیلر و سانستین:**

> ۱. «اگر می‌خواهید مردم را تشویق به انجام کاری کنید، آن را آسان کنید.»

> ۲. «چیزی به نام طراحی “خنثی” وجود ندارد. هر طراحی، یک انتخاب را تشویق می‌کند.»

> ۳. «تلنگر، هر جنبه‌ای از معماری انتخاب است که رفتار افراد را به شیوه‌ای قابل پیش‌بینی تغییر می‌دهد، بدون اینکه هیچ گزینه‌ای را ممنوع کند.»

 

 

### ۶. عادت‌های اتمی (Atomic Habits)

**نویسنده: جیمز کلییر (James Clear)**

 

[تصویری از جلد کتاب عادت‌های اتمی]

 

شاید بگید «این که کتاب خودیاریه، ربطش به تفکر چیه؟» ربطش اینه: **تفکر خوب، یک «عادت» است، نه یک «اتفاق».** شما نمی‌تونید یهو تصمیم بگیرید که از فردا مثل چارلی مانگر فکر کنید. باید «سیستم» اون رو بسازید.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

جیمز کلییر می‌گه برای تغییر بزرگ، نیاز به اقدامات بزرگ ندارید. شما نیاز به «بهبودهای ۱ درصدی» دارید که به صورت «مداوم» تکرار بشن. این عادت‌های کوچک (اتمی) در طول زمان، مثل سود مرکب، نتایج شگفت‌انگیزی ایجاد می‌کنن.

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

این کتاب «سیستم‌عامل» اجرای تمام ایده‌های کتاب‌های دیگه‌ست. می‌خواید «ذهنیت رشد» داشته باشید؟ (کتاب دوک). باید عادت کنید که هر روز «چالش»های کوچیک رو بپذیرید. می‌خواید «مدل ذهنی» بسازید؟ (کتاب مانگر). باید عادت کنید که هر روز ۱۰ صفحه از یک کتاب غیرمرتبط با رشته‌تون بخونید.

کلییر به شما ۴ قانون طلایی ساخت عادت رو یاد می‌ده (آشکارش کن، جذابش کن، آسانش کن، رضایت‌بخش کن) و مهم‌تر از همه، به شما یاد می‌ده که روی «سیستم» تمرکز کنید، نه «هدف».

 

**۳ تا چکیده ناب از کلییر:**

> ۱. «شما به سطح اهداف خود نمی‌رسید. شما به سطح سیستم‌های خود سقوط می‌کنید.»

> ۲. «موفقیت محصول عادات روزانه است؛ نه تحولات یکباره در طول عمر.»

> ۳. «هر اقدامی که انجام می‌دهید، رأی دادن به نوع فردی است که می‌خواهید به آن تبدیل شوید.»

 

 

### ۷. نوآوران (Originals: How Non-Conformists Move the World)

**نویسنده: آدام گرنت (Adam Grant)**

 

[تصویری از جلد کتاب نوآوران]

 

خب، حالا که یاد گرفتیم چطور خطاهامون رو بشناسیم، ذهنیتی باز داشته باشیم و سیستم بسازیم، وقتشه «خلاق» فکر کنیم. آدام گرنت، یکی از جذاب‌ترین روانشناسان سازمانی امروزه، در این کتاب باورهای ما در مورد خلاقیت رو به چالش می‌کشه.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

این کتاب در مورد این نیست که «چطور خلاق باشیم»، بلکه در مورد اینه که «آدم‌های خلاق و اصیل (Originals) واقعاً چطور فکر و عمل می‌کنن». و جواب‌هاش برخلاف تصور ماست.

مثلاً: نوآوران واقعی اونقدرها هم ریسک‌پذیر نیستن (در یک بخش زندگی ریسک می‌کنن، در بقیه بخش‌ها به شدت محافظه‌کارن). یا اینکه «به تعویق انداختن کار» (Procrastination) می‌تونه منجر به خلاقیت بیشتر بشه!

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

چون به شما یاد می‌ده که «متفاوت فکر کردن» فقط به معنی داشتن ایده‌های عجیب و غریب نیست، بلکه به معنی «مدیریت» اون ایده‌هاست. چطور ایده‌تون رو مطرح کنید که شنیده بشه؟ چه زمانی باید «اولین» نفر باشید و چه زمانی «بهتر» از اولین نفر بودن، مهمه؟ این کتاب به شما جرأت می‌ده که «وضع موجود» رو زیر سوال ببرید، اما این کار رو «هوشمندانه» انجام بدید.

 

**۳ تا چکیده ناب از گرنت:**

> ۱. «بزرگترین مانع خلاقیت، ترس از شکست نیست، بلکه موفقیت است. وقتی در کاری موفق می‌شویم، تمایل داریم به همان فرمول بچسبیم.»

> ۲. «اصیل‌ها (نوآوران) دیرتر شروع می‌کنند و بیشتر شک می‌کنند، اما متفاوت به پایان می‌رسانند.»

> ۳. «باهوش‌ترین افراد، کسانی نیستند که بتوانند ذهن دیگران را تغییر دهند، بلکه کسانی هستند که می‌توانند ذهن خود را باز نگه دارند.»

 

 

### ۸. هنر شفاف اندیشیدن (The Art of Thinking Clearly)

**نویسنده: رولف دوبلی (Rolf Dobelli)**

 

[تصویری از جلد کتاب هنر شفاف اندیشیدن]

 

اگه کتاب «تفکر، سریع و آهسته» کانمن مثل یک «دوره دانشگاهی» کامل در مورد خطاهای شناختیه، کتاب دوبلی مثل یک «جزوه شب امتحانی» یا یک «دفترچه راهنمای میدانی» است.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

دوبلی ۹۹ خطای شناختی رایج رو در ۹۹ فصل کوتاه (هر کدوم ۲-۳ صفحه) توضیح می‌ده. خیلی سریع، کاربردی و با مثال‌های روزمره. از «خطای هزینه هدر رفته» (Sunk Cost Fallacy – اینکه چون تا الان براش زحمت کشیدم، باید ادامه‌ش بدم) تا «اثر تایید اجتماعی» (Social Proof – اینکه چون همه دارن می‌گن درسته، پس حتماً درسته).

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

چون این کتاب «واکسن» تفکره. خوندنش راحته و بلافاصله می‌تونید ازش استفاده کنید. هر روز که در حال تصمیم‌گیری هستید، یکی از این خطاها در ذهن شما فعال می‌شه. این کتاب به شما یه «چک‌لیست» می‌ده که قبل از هر تصمیم مهمی مرور کنید و ببینید آیا در تله افتادید یا نه. این کتاب به شما کمک می‌کنه کمتر «احمقانه» فکر کنید.

 

**۳ تا چکیده ناب از دوبلی:**

> ۱. «اگر مطمئن نیستید که چیزی چرند است یا نه، آن چیز چرند است.»

> ۲. «ما نمی‌دانیم چه چیزی ما را خوشحال می‌کند، اما دقیقاً می‌دانیم چه چیزی خوشبختی را از بین می‌برد. پس از آنها دوری کنید.» (تفکر از طریق نفی – Via Negativa)

> ۳. «تفکر، یک فرآیند بیولوژیکی است. مانند هضم غذا یا گردش خون. اما ما می‌توانیم آن را هدایت کنیم. هنر شفاف اندیشیدن، هنر هدایت این فرآیند است.»

 

 

### ۹. شش کلاه تفکر (Six Thinking Hats)

**نویسنده: ادوارد دوبونو (Edward de Bono)**

 

[تصویری از شش کلاه رنگی]

 

این یکی از کلاسیک‌های تفکر خلاق و عملیاتیه. ادوارد دوبونو، که واژه «تفکر جانبی» (Lateral Thinking) رو ابداع کرد، در این کتاب یک ابزار فوق‌العاده عملی برای جلسات و تصمیم‌گیری‌های گروهی (و حتی فردی) ارائه می‌ده.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

دوبونو می‌گه مشکل ما در تفکر اینه که سعی می‌کنیم همزمان «همه‌کار» بکنیم. یعنی همزمان هم منطقی باشیم، هم احساسی، هم خلاق، هم منتقد و… این باعث آشفتگی می‌شه.

راه‌حل؟ «تفکر موازی». تصور کنید ۶ تا کلاه با رنگ‌های مختلف دارید. در هر لحظه، «همه» افراد حاضر در جلسه «فقط» یک کلاه را بر سر می‌گذارند و از آن دیدگاه فکر می‌کنند:

* **کلاه سفید:** اطلاعات و حقایق (فقط دیتا).

* **کلاه قرمز:** احساسات و شهود (بدون نیاز به توجیه).

* **کلاه سیاه:** انتقاد و ریسک‌ها (چرا این کار شکست می‌خوره؟).

* **کلاه زرد:** خوش‌بینی و مزایا (چرا این کار موفق می‌شه؟).

* **کلاه سبز:** خلاقیت و ایده‌های نو (بیا یه کار دیوانه

* **کلاه آبی:** مدیریت فرآیند (الان وقتشه کدوم کلاه رو بذاریم؟).

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

چون «ego» (نفسانیت) رو از جلسات حذف می‌کنه. به جای اینکه افراد «مقابل» هم قرار بگیرن (یکی منتقد باشه، یکی خوش‌بین)، همه «در کنار» هم قرار می‌گیرن و با هم به یک جهت نگاه می‌کنن. این ابزار به شدت کارآمده و به شما یاد می‌ده که چطور تفکرتون رو «سازماندهی» کنید و از حالت آشوب به حالت متمرکز دربیارید.

 

**۳ تا چکیده ناب از دوبونو:**

> ۱. «خلاقیت یک مهارت است، نه یک استعداد. می‌توان آن را یاد گرفت، تمرین کرد و بهبود بخشید.»

> ۲. «شما نمی‌توانید در یک جهت جدید حفاری کنید، مگر اینکه ابتدا از چاله‌ای که در آن هستید بیرون بیایید.»

> ۳. «مشکل اصلی تفکر، پیچیدگی نیست، بلکه آشفتگی است. شش کلاه به ما کمک می‌کند تا از این آشفتگی رها شویم.»

 

 

### ۱۰. تأملات (Meditations)

**نویسنده: مارکوس اورلیوس (Marcus Aurelius)**

 

[تصویری از مجسمه مارکوس اورلیوس]

 

و اما در نهایت، می‌رسیم به «سنگ بنا». این کتاب لیست نیست. این یک دفترچه خاطرات شخصیه. خاطرات شخصی قدرتمندترین مرد جهان در زمان خودش (امپراتور روم) که برای خودش می‌نوشته تا یادش نره چطور «خوب» فکر کنه و «خوب» زندگی کنه. این کتاب، کتاب مقدس «فلسفه رواقی» (Stoicism) است.

 

**بذارید راحت بگم این کتاب درباره چیه:**

کل کتاب حول یک محور می‌چرخه: **«هنر تفکیک»**. تفکیک بین چیزهایی که «در کنترل» ما هستند (افکار ما، قضاوت‌های ما، واکنش‌های ما) و چیزهایی که «خارج از کنترل» ما هستند (دیگران چه می‌گویند، هوا چطور است، ترافیک، مرگ).

اورلیوس به خودش یادآوری می‌کنه که تمام رنج‌های ما از اینجا ناشی می‌شه که سعی داریم چیزهای خارج از کنترل رو کنترل کنیم، و از کنترل کردن تنها چیزی که در اختیارمونه (ذهن‌مون) غافلیم.

 

**چرا این کتاب مغزتون رو سیم‌کشی مجدد می‌کنه؟**

چون این کتاب درباره «تفکر» در آزمایشگاه نیست؛ درباره «تفکر» در میدان جنگ، در زمان طاعون، در مواجهه با خیانت و در اوج قدرته. این کتاب به شما یاد می‌ده که چطور در سخت‌ترین شرایط، آرامش ذهنی خودتون رو حفظ کنید. این کتاب به شما «استحکام ذهنی» می‌ده. بعد از این همه تکنیک و ابزار، «تأملات» به شما می‌گه که هدف نهایی تفکر، «آرامش درونی» و «عملکرد درست» ئه.

 

**۳ تا چکیده ناب از اورلیوس:**

> ۱. «شما بر ذهن خود قدرت دارید – نه بر رویدادهای بیرونی. این را درک کنید تا قدرت را بیابید.»

> ۲. «شادی زندگی شما به کیفیت افکار شما بستگی دارد.»

> ۳. «مانعی که در راه است، خود “راه” می‌شود. آنچه مانع عمل بود، به خودِ عمل تبدیل می‌شود.» (The Obstacle is the Way)

 

 

### نتیجه‌گیری مبسوط: این یک مقاله نبود، این یک نقشه گنج بود

 

خب، سفرمون تمام شد. اگه تا اینجا اومدید، تبریک می‌گم.

 

ما از کجا شروع کردیم؟ از کاپوت زدن بالای مغزمون با «دانیل کانمن» و دیدن اون دو تا سیستم‌عامل پر از خطا. بعد «نسیم طالب» اومد و بهمون گفت که بیرون از این مغز، دنیایی پر از «قوهای سیاه» منتظر ماست.

 

درست وقتی داشتیم ناامید می‌شدیم که نه مغزمون درست کار می‌کنه و نه دنیا قابل پیش‌بینیه، «کارول دوک» با «ذهنیت رشد» بهمون امید داد که «می‌تونیم بهتر بشیم». «چارلی مانگر» هم «جعبه ابزار» این بهتر شدن رو بهمون داد: مدل‌های ذهنی.

 

«ریچارد تیلر» با «تلنگر» بهمون یاد داد که محیط چقدر روی ما تاثیر داره و «جیمز کلییر» با «عادت‌های اتمی» بهمون نشون داد که چطور «سیستم» این تغییر رو بسازیم.

 

وقتی ابزارها رو یاد گرفتیم، «آدام گرنت» بهمون گفت چطور «نوآور» باشیم و «رولف دوبلی» یه چک‌لیست سریع برای «شفاف اندیشیدن» بهمون داد. «ادوارد دوبونو» هم یادمون داد چطور از این تفکر به صورت «سازمان‌یافته» در گروه استفاده کنیم.

و در نهایتفکر کنم این جمله که از هزاران سال پیش نقل شده و تا هزاران سال دیگه هم بعداز ما تکرار میشه زیبنده این مطلب است که ، «مارکوس اورلیوس» بهمون گفت که هدف تمام اینها، نه فقط باهوش‌تر بودن، بلکه «آرام‌تر» و «قوی‌تر» بودن است و من می گویم… جاودانگی است…. اورلیوس تا حافظ و سعدی و کوروش…..

حرف آخر مازیارمیر به شما 

فکر می کنم که این ده کتاب، یک پکیج بسیار جامع و کامل هستند برای ارتقای سیستم فکری یک انسان هستند

خواندن این کتاب‌ها شما را «باهوش‌تر» نمی‌کند؛ بلکه شما را «کمتر احمق» می‌کند کمتر اشتباه خواهید نمود و از خیابان به برایان نخواهید رفتار…… و به قول چارلی مانگر، این خودش یک مزیت رقابتی طلایی و بسیار بزرگه.

این کتاب‌ها را «نخوانید» که تمام کنید. اینها کتاب‌ها غذایی روح و روان و جسم و جان ما است این کتابها «زندگی» هستند و ژندگی بخش …. باید باهاشون زندگی کرد. باید هر روز تمرینشون کرد من می گویم قرار برای ما مسلمانان  مقدس است و این ده کتاب را باید کتب مقدس انسانیت نام نهاد تا ابد تا همیشه….

«تفکر» هرگز یک مقصد نبوده و نیست، یک «فرآیند» دائمیه. فرآیند شک کردن به باورهای خود و دیکران، جستجوی مدل‌های بهتر، پذیرش خطاهایمان و تلاش یک درصدی و یا 25صدم درصدی برای بهتر شدن در هر روز و هرهفته و هر ماه و هر سال….

این مسیر، مسیر یک عمره. و چه سفری لذت‌بخش‌تر از این؟

من درکنار شما هستم …

منتظر نظرات و پیشنهادات و….. شما عزیزان هستم

 

دکتر مازیار میر

نوشته های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید