بررسی ادعاها و تفکرات گرگ برادن از منظر علم و خردگریزی
نویسنده:
دکتر مازیار میر، محقق و پژوهشگر شبه علم
تاریخ:۲۶ مهر ۱۳۹۹
کليدواژهها:
گرگ برادن، شبه علم، فیزیك كوانتومی عرفانی، اثرگذارى ذهن بر ماده، نظریه زمینی شدن، نقض متدولوژی علمی، مغالطه توسل به عرفان باستان.
چکیده
گرگ برادن (Gregg Braden) به عنوان یکی از پرطرفدارترین چهرههای عرفان نوین و تفکر «نیو ایج» (New Age)، ادعاهایی خارقالعاده در مورد ارتباط علم، معنویت و پتانسیل نهفته انسان مطرح میکند. او با تلفیقی وسوسهانگیز از مفاهیم علمی (عمدتاً از فیزیك كوانتومی)، prophecies باستانی و ایدههای روانشناسی، narrative ای خلق کرده که برای بسیاری جذاب است. این مقاله با رویکردی علمی و منتقدانه، چهارچوب فکری برادن را واکاوی میکند. استدلال اصلی این است که اگرچه سخنان برادن امیدبخش و الهامبخش به نظر میرسند، اما upon closer examination، فاقد هرگونه پایه و اساس علمی محکم هستند. روش او characterized by تحریف عمدی مفاهیم علمی، ارائه مدارک گزینشی، reliance بر شواهد حکایتی و نقض سیستماتیک متدولوژی علمی است. این مقاله به بررسی ادعاهای محوری او، ریشههای فکریشان و سپس نقد علمی آنها میپردازد و خطرات چنین گفتمان هایی برای درک عمومی از علم را برجسته میسازد.
—
۱. معرفی:
گرگ برادن دقیقا کیست؟
گرگ برادن، که سابقاً به عنوان زمینشناس و مهندس هوافضا کار میکرد، خود را به عنوان یک محقق بینرشتهای معرفی میکند که پلی بین علم باستانی و علم مدرن میزند. او در کتابها، سمینارها و مستندهای پرطرفداری مانند «فقط خدا میداند» (What If God Was Trying to Tell Us Something) و «راز ماده اولیه» (The Divine Matrix) ادعا میکند که حقایق عمیقی را کشف کرده که علم مدرن در آستانه تأیید آنهاست. مخاطبان او عمدتاً افرادی هستند که به دنبال معنایی فراتر از مادهگرایی صرف علمی هستند و به دنبال تلفیقی از روحانیت و علم میگردند.
۲. ادعاهای محوری گرگ برادن
برادن بر چندین ادعای به هم پیوسته تکیه میکند که اساس کار او را تشکیل میدهند:
۱. اثرگذاری مستقیم آگاهی بر دنیای فیزیکی: او ادعا میکند که احساسات و افکار انسان میتواند به طور مستقیم و آنی بر reality فیزیکی اطراف، از جمله DNA، آب و حتی رویدادهای جهانی تأثیر بگذارد. او این ایده را often به “پدیده نگر” در مکانیک کوانتومی مرتبط میسازد. ۲.نظریه «زمینی شدن» (Global Scaling) یا شبکه کریستالی زمین: برادن از مفهومی به نام “شبکه کریستالی زمین” (Earth’s Crystal Grid) سخن میگوید که یک میدان انرژی عظیم حول زمین است و مکانهای مقدس بر روی نقاط اوج این شبکه قرار دارند. او ادعا میکند که این شبکه به افکار و احساسات انسان پاسخ میدهد. ۳.پیشگوییهای باستانی و پایان زمان: او تفسیرهای خاصی از prophecies اقوام مایا، هوپی و متون باستانی ارائه میدهد که بر اساس آنها بشریت در حال گذار از یک عصر به عصر دیگر است و این گذار با “تغییرات میدان زمین” (Earth’s Field Shift) همراه خواهد بود. ۴.DNA و زبان احساس: یکی از جنجالیترین ادعاهای او مبتنی بر آزمایشی منتسب به مؤسسه «HeartMath» است که طبق آن DNA انسان میتواند مستقیماً توسط احساسات انسان تحت تأثیر قرار گیرد و حتی “الگوهای زمانی” را در خلاء تغییر دهد. ۵.علم به عنوان تأییدکننده عرفان: استراتژی اصلی برادن این است که میگوید «علم در نهایت دارد حقیقتی را که عرفانهای باستانی هزاران سال میدانستند، اثبات میکند.»
۳. نقد علمی سیستماتیک: چرا ادعاهای برادن از منظر علم نادرست هستند؟
۳.۱. تحریف و سوءبرداشت از فیزیک کوانتومی برادن به طور سیستماتیک از مکانیک کوانتومی سوءبرداشت میکند تا ادعاهای خود را علمی جلوه دهد.
· مغالطه (The Observer Effect): در مکانیک کوانتومی، “اثر نگر” به این اشاره دارد که عمل اندازهگیری یک سیستم کوانتومی (مثلاً با یک دستگاه) state آن را تغییر میدهد. این یک فرآیند فیزیکی است که مستلزم برهمکنش (مثلاً برخورد یک فوتون) است. برادن این مفهوم را تحریف کرده و آن را به «آگاهی انسان» نسبت میدهد. او implied میکند که صرف نگاه کردن یا فکر کردن یک انسان میتواند reality را تغییر دهد. این ادعا کاملاً نادرست است. اثر ن观察گر ربطی به آگاهی ذهنی، نیت یا احساسات انسان ندارد و یک تفسیر فلسفی (مثل تفسیر کپنهاگی) نیست که به عنوان fact علمی پذیرفته شده باشد.
· درهمتنیدگی کوانتومی (Quantum Entanglement): برادن از این پدیده برای اثربخشی “دعا از راه دور” یا “ارتباط جهانی احساسات” استفاده میکند. درهمتنیدگی یک پدیده بسیار خاص است که در آن دو ذره به طوری به هم مرتبط میشوند که state یکی state دیگری را فارغ از فاصله تعیین میکند. اما این ارتباط نمیتواند برای ارسال اطلاعات یا انرژی استفاده شود. extrapolation این پدیده به سطح ماکروسکوپی و ارتباط آن با افکار انسان، یک قیاس مع الفاسد است و از نظر فیزیکی ناممکن است.
۳.۲. دستکاری و ارائه نادرست شواهد
· آزمایش DNA و احساسات: برادن اغلب به “آزمایشی” اشاره میکند که در آن DNA در یک لوله آزمایش در برابر احساسات انسان “واکنش” نشان داده است. این ادعا عمدتاً بر اساس یک مطالعه حکایتی و غیرتکرارشده است که هرگز در یک ژورنال معتبر علمی peer-reviewed منتشر نشده است. حتی اگر چنین آزمایشی انجام شده باشد، توضیحات متعارف زیادی وجود دارد (مانند اثرات الکترواستاتیک، convection جریان هوا ناشی از گرمای بدن محقق) که به راحتی میتواند نتایج را توضیح دهد، بدون نیاز به یک نیروی مرموز جدید. علم بر پایه تکرارپذیری است، نه یک گزارش واحد.
· شبکه کریستالی زمین: هیچ شواهدی در زمینشناسی، ژئوفیزیک یا فیزیک برای وجود چنین شبکه انرژیای وجود ندارد. میدانهای مغناطیسی و گرانشی زمین به دقت نقشهبرداری شدهاند و هیچ “شبکه کریستالی” در آنها یافت نشده است. این مفهوم pure fantasy است.
۳.۳. نقض اصول بنیادین علمی
· عدم آزمونپذیری: بسیاری از ادعاهای برادن اساساً غیرقابل آزمون هستند. چگونه میتوان ادعای “تأثیر احساسات جمعی بر وقایع جهانی” را اندازه گرفت و کنترل کرد؟ او هیچ مکانیسم قابل اندازهگیری یا پیشبینی کمی ارائه نمیدهد.
· توسل به عرفان باستان (Appeal to Ancient Wisdom): برادن constantly استدلال میکند که چون یک باور باستانی وجود دارد، پس باید حقیقت داشته باشد. این یک مغالطه منطقی است. قدمت یک ایده دلیلی بر درستی آن نیست. عرفانهای باستانی حاوی بینشهای ارزشمندی درباره condition انسانی هستند، اما understanding آنها از world فیزیکی ناقص و اغلب اشتباه بوده است.
· گزینش گری (Cherry-Picking): او فقط آن دسته از ایدههای علمی را که با narrative او جور درمیآیند برمیگزیند (مانند درهمتنیدگی کوانتومی) و حجم عظیمی از دانشی که آن را نقض میکند نادیده میگیرد (مانند تمام فیزیک کلاسیک، ترمودینامیک، زیستشناسی مولکولی).
۳.۴. توضیحات جایگزین و واقعی پدیدههایی که برادن به”انرژیهای مرموز” نسبت میدهد، با مکانیسمهای شناختهشده توضیح داده میشوند:
· قدرت باور و اثر دارونما:
اگر فردی باور داشته باشد که مدیتیشن او بر جهان تأثیر میگذارد، این باور میتواند به خودی خود باعث کاهش استرس، افزایش تابآوری و بهبود سلامت فردی او شود. این یک اثر روانتنی قدرتمند اما کاملاً درونی است، نه یک اثر بر world خارجی.
· روانشناسی ادراک و سوگیری تأیید (Confirmation Bias): انسانها تمایل دارند اطلاعاتی را که باورهایشان را تأیید میکند به خاطر بسپارند و اطلاعات نقضکننده را نادیده بگیرند. اگر کسی پس از یک مراسم مدیتیشن جمعی، یک رویداد مثبت جهانی رخ دهد، آن را به مدیتیشن نسبت میدهد و هزاران موردی که هیچ رویدادی رخ نداده را نادیده میگیرد.
· احساس وابستگی و معنا: narrative برادن عمیقاً آرامشبخش است. این ایده که هر یک از ما قدرتمند و به هم connected هستیم، حس تعلق و امید ایجاد میکند. این یک ارزش روانشناختی دارد، نه یک ارزش فیزیکی.
۴. خطرات و نتیجهگیری:
الهام بخشی در مقابل گمراهکنندگی
اشکال اصلی کار گرگ برادن این نیست که او به دنبال الهام بخشیدن نیست، بلکه در این است که او این کار را با جعل کردن علم انجام میدهد. این رویکرد چند خطر عمده ایجاد میکند:
۱اول
تضعیف سواد علمی: با القای این تصور که علم از “حقیقت” عرفانی پشتیبانی میکند، درک عمومی از چیستی علم—یعنی یک فرآیند نقادانه، مبتنی بر شواهد و خود-تصحیحگر—را مخدوش میکند.
دوم
ایجاد شکاف غیرضروری: او یک دوگانگی کاذب بین “علم مادهگرای سرد” و “علم قلبمحور معنوی” ایجاد میکند، در حالی که علم واقعی—با تمام محدودیتهایش—خود یک تلاش profoundly انسانی و کنجکاوانه برای درک جهان است و هیچ تضادی با حس شگفتی و حیرت ندارد.
سوم
بیاعتمادی به نهادهای علمی: وقتی مردم درمییابند که ادعاهای “علمی” برادن نادرست است، ممکن است این بیاعتمادی را به کل establishment علمی تعمیم دهند، که این امر میتواند به پیامدهای خطرناکی مانند رد واکسیناسیون یا تغییرات اقلیمی بینجامد.
چهارم
سوءاستفاده مالی: سمینارها، کتابها و دورههای او بسیار پرهزینه هستند و بر فروش امید به مخاطبانش سرمایهگذاری میکنند.
نتیجهگیری نهایی دکترمازیارمیر:
گرگ برادن یک قصهگوی حرفه ای و مدرن است،نه یک دانشمند. narrative او یک داستان فانتزی است که با تکههایی از واژگان علمی زیبا تزئین شده است.
این داستان میتواند از نظر عاطفی ارضاکننده باشد، اما باید دقیقاً برای آنچه که هست شناخته شود: یک اسطوره مدرن. پذیرش آن به عنوان حقیقت علمی، نه تنها یک خطای فکری است، بلکه ما را از درک واقعی و شگفتانگیز جهان—که بر پایه روش علمی بنا شده—منحرف میسازد. شگفتیهای واقعی علم—از عمق فضا تا پیچیدگی نورونها—به اندازه کافی ژرف و الهامبخش هستند که نیازی به آراسته شدن با افسانهها نداشته باشند.
نوشته دکتر مازیار میر محقق و پژوهشگر شبه علم
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. Shermer, M. (2002). The Skeptic Encyclopedia of Pseudoscience.
2. Carroll, R. T. (2003). The Skeptic’s Dictionary (Entries on “Quantum Quackery” & “Appeal to Ancient Wisdom”).
3. Stenger, V. J. (2013). God and the Atom.
4. Sagan, C. (1996). The Demon-Haunted World: Science as a Candle in the Dark.
5. وبسایتهای نقد شبهعلم مانند: Skeptic.com, ScienceBasedMedicine.org.