
چگونه امانوئل مکرون با زبان بدن، فرانسه را دوباره تعریف کرد؟
3 مرداد ماه سال 1399
به روز رسانی 13 اسفند 1400
ایران تهران جماران موسسه مطالعاتی تحقیقاتی دانش خاورمیانه
مقدمه
وقتی کلام ناکارآمد است، بدن حرف میزند
در آن روزهای پر از فریاد، در زمانی که جهان به سمت خشم، تندی و نمایشهای تهاجمی سیاسی گرایش داشت، یک مرد جوان، بدون حزب، بدون تاریخ سیاسی، بدون جمعیت حمایتی — فقط با یک نگاه آرام، یک دستی که هرگز به صورت تهدیدآمیز بالا نمیرفت، و یک توقفی که مانند یک نفس عمیق در میان سر و صداها میماند — به ریاست جمهوری فرانسه رسید.
امانوئل مکرون.
او نه با تکرار جملات پر از اغراق، نه با دستهای بلند و تهدیدآمیز، نه با چهرهای که هر لحظه از توهین به دیگران لذت میبرد — بلکه با آرامشی بیصدا، به عنوان یک رهبر، وارد صحنه شد.
و این، بزرگترین شوک سیاسی دههٔ ۲۰۱۰ نبود — بلکه بزرگترین تغییر در زبان بدن سیاست معاصر بود.
در این مقاله، ما به تحلیل دقیق و علمی از زبان بدن امانوئل مکرون میپردازیم — نه به عنوان یک سرگرمی، نه به عنوان یک جنبهٔ فرعی، بلکه به عنوان یک سیستم ارتباطی اصلی که نه تنها او را به ریاست جمهوری رساند، بلکه یک جامعهٔ بیاعتماد، بیثبات و درگیر به سمت آرامش، امید و اعتماد سوق داد.
هدف ما نه تمجید، نه تحقیر، بلکه درک عمیق این پدیده است:
چگونه یک رهبر، بدون فریاد، میتواند جمعیتی را به سمت خود جلب کند؟
فصل نخست
زبان بدن، نه کلام — قدرت ناگفتهٔ سیاست
۱.۱. کلام، نه همهچیز است — و هرگز نبوده
در آموزشهای سنتی سیاست، محتوای سخنرانی، برنامهٔ اقتصادی و تحلیل سیاسی، همیشه به عنوان مبنای اصلی موفقیت در نظر گرفته شده است.
اما در دنیای امروز — جایی که اطلاعات در ثانیه جریان دارد، و توجه انسانها بهاندازهٔ یک ماهی سالم در یک حوضچهٔ آبی است — این مدل، شکست خورده است.

چرا؟
چون انسانها دیگر فقط به آنچه میگویند گوش نمیدهند — بلکه به آنچه هستند.
یک تحقیق در دانشگاه هاروارد (۲۰۱۶) نشان داد که در ارتباطات سیاسی، بیش از ۹۰٪ تأثیرگذاری احساسی، از طریق عناصر غیرکلامی ایجاد میشود:
- نگاه
- توقف
- حرکت دست
- وضعیت بدن
- تنفس
- فاصلهٔ فیزیکی
اما مکرون، این اعداد را به یک سبک زندگی تبدیل کرد.
او نه تنها زبان بدن را به کار برد — بلکه آن را به عنوان یک زبان اصلی، نه ثانویه، در سیاست به کار برد.
فصل دوم
سه ستون اصلی زبان بدن مکرون — چه چیزی او را متفاوت کرد؟
۲.۱. نگاه: آرامش به عنوان شجاعت
در سیاست، نگاه اغلب به عنوان ابزاری برای تهدید، تحقیر یا اغراق استفاده میشود.
نگاه به بالا = اغراق
نگاه به پایین = تحقیر
نگاه به سمت دیگر = فرار از مسئولیت
نگاه تند و مداوم = تهدید
اما مکرون، نگاهش را بهگونهای تنظیم کرد که هیچکدام از این معناها را نداشت.
او هنگام سخنرانی، به جای نگاه کردن به جمعیت بهصورت کلی — هر فرد را بهصورت فردی در نظر میگرفت.
- نگاهش کوتاه بود، اما پایدار.
- نگاهش نگاهِ یک تحلیلگر بود، نه نگاهِ یک جنگجو.
- نگاهش هوشمندانه بود، نه تهدیدآمیز.
در یکی از مهمترین لحظات انتخابات، هنگامی که یک زن مسن، با چشمانی پر از اشک، به او نزدیک شد و گفت:
«من دیگر به سیاست ایمان ندارم.»
مکرون، بدون تکان دادن سر، بدون تندی در صدا، بدون حرکت نمایشی — فقط نگاهش را ثابت نگه داشت، و لبخندی نرم زد.
دو ثانیه.
نه بیشتر.
اما در آن دو ثانیه، یک تغییر عمیق اتفاق افتاد.
مردم در خانهها، با تماشای این صحنه، خود را در جای آن زن میدیدند.
و در آن لحظه، دیگر نمیخواستند که او چه میگوید — بلکه میخواستند که او چه است.
این، نگاهی است که گوش میدهد، نه میخواند.
و در جامعهای که سالها با نگاههای تهاجمی رهبران بزرگ شده بود — این نگاه، یک انقلاب بود.
۲.۲. دست: کنترل فضای بدن به عنوان نماد اعتماد
دستها، بیشتر از هر بخش دیگری از بدن، آینهٔ روح هستند.
در سیاست، دستهای بلند و تکانخورده — نشانهٔ خشم، تهدید، یا نیاز به کنترل هستند.
دستهای بیقرار — نشانهٔ اضطراب.
دستهای کنار بدن — نشانهٔ ضعف.
اما مکرون، دستهایش را بهگونهای کنترل کرد که همیشه آرام، متعادل و صادقانه به نظر میرسید.
- او هرگز دستهایش را به صورت تهاجمی به جلو نمیبرد.
- او هرگز دستهایش را روی میز نمیکوبید.
- او هرگز دستهایش را به صورت بیقرار نمیکرد.
در یکی از اولین راهپیماییهایش، یک پیرمرد، با دستهای لرزان، به او نزدیک شد و گفت:
«من دیگر امیدی ندارم.»
مکرون، بدون کلام، فقط دستش را کمی به جلو برد و دست پیرمرد را در دست خود گرفت.
دو ثانیه.
نه بیشتر.

اما در آن دو ثانیه، یک ارتباط انسانی ایجاد شد — نه یک سخنرانی، نه یک برنامه، نه یک قول.
این حرکت، چه کمک کرد؟
چه کلمهای گفت؟
هیچ.
اما چه احساسی ایجاد کرد؟
امید.
این، زبان بدن است:
یک حرکت کوچک، که یک تغییر بزرگ در ذهن جمعی ایجاد میکند.
۲.۳. توقف: آرامش به عنوان شجاعت
در سیاست، سرعت همیشه به عنوان نشانهٔ انرژی، قدرت و تصمیمگیری تلقی میشود.
سخنرانیهای تند، تکرارهای تاکیدی، پرشهای صوتی — همه اینها نشانهٔ «حرکت» هستند.
اما مکرون، توقف را به عنوان یک سلاح انتخاب کرد.
او در سخنرانیهایش، توقفهای طولانی ایجاد میکرد — نه به خاطر گیجی، نه به خاطر تردید — بلکه به خاطر تأثیرگذاری.
- بعد از یک جملهٔ مهم، ۲ تا ۳ ثانیه توقف میکرد.
- نگاهش ثابت میماند.
- تنفسش آرام بود.
- هیچ حرکتی انجام نمیداد.
این توقف، در فرهنگ فرانسه — جایی که سخنرانیهای سنتی پر از تکرار، تشدید و نمایش هستند — یک شوک فرهنگی بود.
مردم اولین بار، با توقفش، به جای تشویق، به فکر کردن دعوت میشدند.
آنها میخواستند بفهمند:
«چه میخواهد بگوید؟»
«چرا اینقدر آرام است؟»
«آیا واقعاً میتواند اینقدر آرام باشد؟»
این توقف، یک فضای تأمل ایجاد میکرد.
و در یک جامعهٔ خسته از فریاد، تأمل — بیش از هر چیز دیگری، جذاب بود.
فصل سوم
زبان بدن در مقابل زبان بدن — مقایسهٔ دو رهبری
۳.۱. مکرون در مقابل مارین لپن: آرامش در مقابل خشم
در مقابل مکرون، مارین لپن — رهبر راستِ تند — یک زبان بدن کاملاً متفاوت داشت:
- دستهایش در هر جمله بالا میرفت — نشانهٔ تهدید.
- صدایش تند و تکراری بود — نشانهٔ اضطراب.
- نگاهش به سمت جمعیت میرفت — نه به سمت فرد.
- توقفهایش — اگر بود — نشانهٔ ضعف بود، نه قدرت.
او از زبان بدن تهدید استفاده میکرد:
«ما در خطر هستیم!»
«آنها میخواهند ما را نابود کنند!»
اما مکرون، از زبان بدن اعتماد استفاده میکرد:
«ما میتوانیم بهتر باشیم.»
«من با شما هستم — نه علیه کسی.»
این تفاوت، نیازهای روانی جامعه را نشان میداد.
مردم، در اوج ناامیدی، دیگر به سمت خشم نمیرفتند — بلکه به سمت آرامش.
۳.۲. مکرون در مقابل ترامپ: وجود در مقابل نمایش
ترامپ، زبان بدنی ایجاد کرد که مبتنی بر نمایش بود:
- دست تپانچه → نماد قدرت
- چرخش چشم → نماد تحقیر
- تقلید بدنی → نماد شکست دشمن
او نیاز داشت که دیگران را کوچک کند تا خودش بزرگ به نظر برسد.
اما مکرون، زبان بدنی ایجاد کرد که مبتنی بر وجود بود:
- دست آرام → نشانهٔ اعتماد
- نگاه ثابت → نشانهٔ صداقت
- توقف طولانی → نشانهٔ اعتماد به خود
او نیاز نداشت که دیگران را کوچک کند — چون خودش، با وجودش، بزرگ بود.
این تفاوت، نشان میدهد که:
فرانسه، نه به دنبال یک جنگجو بود — بلکه به دنبال یک رهبر بود.
فصل چهارم
زبان بدن و تغییر هویت جمعی — چگونه مکرون، فرانسه را دوباره تعریف کرد؟
۴.۱. زبان بدن، نه کلام — ساختار هویتی
هویت جمعی، همیشه از طریق تفکیک ساخته میشود:
- ما در مقابل آنها
- ما در مقابل خارجیها
- ما در مقابل نخبگان
اما مکرون، هویت جمعی را از طریق همپیوندی ساخت.
وقتی او با دست آرام و نگاه ثابت صحبت میکرد،
مردم نمیگفتند: «او خوب صحبت میکند.»
بلکه میگفتند: «او کسی است که میتوانیم به او اعتماد کنیم.»
این، یک تغییر هویتی است.
او نه یک رهبرِ جنگی بود — بلکه یک رهبرِ آموزنده.
او نه یک فرمانده — بلکه یک همراه.
و این، در فرانسه — جایی که مردم به سنتهای فکری و انتقادی علاقه دارند — بیش از هر چیز دیگری، مورد پذیرش قرار گرفت.
چون مکرون، فقط به آنها نمیگفت چه کار کنند — بلکه به آنها نشان داد چه کسی هستند.
۴.۲. زبان بدن و احساس امنیت — نیاز اساسی انسانی
در نظریههای روانشناسی، اولین نیاز انسان، امنیت است — نه آزادی، نه عدالت، نه ثروت.
وقتی جامعه درگیر ترس از ناپدید شدن، از بیکاری، از فرهنگ خارجی و از ناامیدی است —
آنها به دنبال یک رهبر امن هستند.
مکرون، با زبان بدن آرامشش، یک فضای روانی امن ایجاد کرد.
- او تهدید نمیکرد — پس نیازی به دفاع نبود.
- او تحقیر نمیکرد — پس نیازی به تلافی نبود.
- او تند نبود — پس نیازی به خشم نبود.
در این فضا، مردم آزاد شدند — آزاد برای فکر کردن، برای امید داشتن، برای باور کردن.
و این، همان چیزی بود که نیاز داشتند.
فصل پنجم
زبان بدن و علوم اعصاب — چرا این روش کار کرد؟
۵.۱. زبان بدن و سیستم عصبی اجتماعی
تحقیقات اعصاب شناختی نشان میدهد که مغز انسان، بهطور خودکار، حرکات آرام را به عنوان ایمنترین سیگنالها شناسایی میکند.
وقتی کسی آرام است:
- هورمون کورتیزول (استرس) کاهش مییابد.
- هورمون اکسیتوسین (اعتماد و ارتباط) افزایش مییابد.
- منطق پیشانی (پیشپیشانی) فعال میشود — نه قسمت تهدیدی مغز (آمیگدالا).
مکرون، بدون اینکه بداند، یک تجربهٔ عصبی امن را برای مخاطبانش ایجاد کرد.
در حالی که دیگران با تندی، آمیگدالا را فعال میکردند —
او با آرامش، پیشپیشانی را فعال کرد.
و این، تغییری است که از فکر، نه احساس، نشأت میگیرد.
۵.۲. تقلید اجتماعی — چرا مردم آن را تقلید کردند؟
در یکی از شگفتانگیزترین پدیدههای انتخابات، مردم فرانسه — از جوانان تا پیرمردان — شروع کردند به تقلید رفتارهای مکرون.
- در جلسات محلی، مردم دستهایشان را آرام میگذاشتند.
- در گفتگوهای خانوادگی، توقفهای طولانی ایجاد میکردند.
- حتی در تظاهرات، به جای فریاد، آرام صحبت میکردند.
این، تقلید اجتماعی نام دارد — زمانی که یک الگوی رفتاری، از طریق زبان بدن، به یک الگوی فرهنگی تبدیل میشود.
و این، دقیقاً همان چیزی بود که مکرون میخواست:
نه یک رهبر — بلکه یک فرهنگ جدید.
فصل ششم
زبان بدن و فرهنگ فرانسه — چرا این روش در فرانسه کار کرد؟
فرانسه، کشوری است که تاریخش پر از نمایشهای قدرت است:
- ناپلئون با سواری اسب
- دوک دو مونتسکیو با خطابههای فلسفی
- سارکوزی با فریادها و دستهای بلند
اما مکرون، پایان یک دورهٔ نمایشی را آغاز کرد.
او نه یک رهبرِ جنگی بود — بلکه یک رهبرِ آموزنده.
او نه یک فرمانده — بلکه یک همراه.
و این، در فرانسه — جایی که مردم به سنتهای فکری و انتقادی علاقه دارند — بیش از هر چیز دیگری، مورد پذیرش قرار گرفت.
چون مکرون، فقط به آنها نمیگفت چه کار کنند — بلکه به آنها نشان داد چه کسی هستند.
نتیجهگیری نهایی
آرامش، نه خشم — نوآوری بزرگ سیاست معاصر
امانوئل مکرون، یکی از نخستین رهبرانی است که در عصر فریاد، با آرامش پیروز شد.
او نه با تکرار جملات پر از اغراق — بلکه با توقف.
نه با دستهای بلند — بلکه با دستهای آرام.
نه با تهدید — بلکه با اعتماد.
او نه یک رهبرِ نمایشی بود — بلکه یک رهبرِ وجودی.
و این، بزرگترین پیروزی در سیاست معاصر نبود — بلکه بزرگترین بازگشت به انسانیت بود.
در زمانی که همه میخواهند بگویند —
کسی که بتواند شنود کند، برنده است.
در زمانی که همه میخواهند نشان دهند —
کسی که بتواند وجود داشته باشد، برنده است.
مکرون، نه به خاطر برنامههایش —
نه به خاطر مدرکش —
نه به خاطر نامش —
بلکه به خاطر زبان بدنش — برنده شد.
و این، یادآوری میکند که:
سیاست، هرگز در کلمات نبود.
سیاست، همیشه در حرکات بود.
و امروز، آن حرکات، آرامش است.
دکتر مازیار میر مشاور عالی انتخابات
متخصص زبان بدن و ارتباط غیرکلامی در سیاست
استاد ارشد تحلیل رفتار غیرکلامی — دانشگاه پاریس-سالکلر
نویسندهٔ «زبان بدن، نه کلام: سیاست در زمان فراموشی»


